️ بازخوانی نسبت پول و تولید: آیا پول لزوما خنثی است؟ | بخش سوم | مددگیری از کینز (و شومپیتر)

▪️ بازخوانی نسبت پول و تولید: آیا پول لزوما خنثی است؟ | بخش سوم | مددگیری از کینز (و شومپیتر)

✍🏻 #حسین_درودیان

🔻 گویا جان مینارد کینز در تفسیر خود از پول در برابر جریان اصلی زمان خویش، متوجه نکاتی شده بود که گرچه توسط خود وی به طور شایانی تبیین نشد، اما جرقه‌ای در ذهن برخی دنباله‌روهای متأخر وی ایجاد کرد که این قلم هم از آن متأثر است.

🔹 کینز با نقد تحلیل نهاده‌محور اقتصاد کلاسیک، روایت آنها از فرآیند تولید در اقتصادهای امروزین را با سه عنوان مشخص می‌کند: اقتصاد تعاونی (Cooperative Economy)، اقتصاد دستمزد واقعی (Real-wage Economy) یا اقتصاد تهاتری (Barter Economy). در این تفسیر، تولید فرآیندی همکارانه (تعاونی) است که در آن عاملان برای دستیابی به مقداری واقعی در پایان فرآیند تولید به عنوان سهم مشارکت خود در تولید، به نحوی تهاتری با هم وارد تعامل می‌شوند.

🔹 کینز چنین تفسیری را مغایر با واقع دانسته و در عوض، بر اقتصادهای امروزی سه عنوان می‌گذارد: «اقتصاد کارآفرینانه» (Entrepreneurial Economy)، «اقتصاد دستمزد پولی» (Money-wage Economy)، یا «اقتصاد تولید پولی» (Monetary production Economy). فهم تمایز این دو تبیین مخالف، اهمیت کلیدی در فهم اختلاف در باب نقش پول در اقتصاد دارد.

🔹 کینز می‌خواهد بگوید اقتصادهای امروز چنین نیستند که در آنها عوامل تولید برای دستیابی به سهم خود در پایان تولید بصورت همکارانه با هم وارد تعامل شوند. بلکه این فرآیند توسط یک کارآفرین، رهبری می‌شود که پیش از حصول محصول و ثمردهی تولید، خدمات عوامل تولید را با پرداخت دستمزد پولی جبران می‌کند، بدون اینکه منتظر پایان تولید و تعیین سهم هر یک از عوامل بنشینند. فرآیند تولید ماهیتی پولی دارد. پول پس از تولید و برای تسهیل مبادله وارد صحنه نمی‌شود، بلکه ابتدا پیش از تولید به عنوان دستمایۀ در اختیار کارآفرین موضوعیت می‌یابد. این پول، دست کارآفرین را چسبناک می‌کند و او را قادر می‌کند به جای چانه‌زنی با عوامل تولید برای جلب همکاری آنها در ازای دادن سهم وی در پایان تولید، همین حالا او را از طریق پرداخت دستمزد پولی با خود هماهنگ کند.

🔹 شومپیتر به عنوان مهمترین شارح مفهوم کارآفرینی، اتصال کارآفرین با قدرت خلق پولِ منعطف توسط بانکها را بنیان اصلی در تحول اقتصادی دنیای جدید معرفی می‎‌کند. قدرت رشد شگرف تولید به این علت ممکن شد که عاملان تولید در سطحی خارق‌العاده با هم هماهنگ شدند که این هماهنگی، مدیون ظهور کارآفرینان و استظهار آنها به قدرت «پولِ مقدم بر تولید» بود.

🔹 این روایت از نسبت پول و تولید، مورد پسند محققان قاره‌ای (ایتالیایی-فرانسوی-اسپانیایی) علاقه‌مند به کینز واقع شد. «نظریه پولی تولید» و «نظریه چرخه پولی» در این سنت‌ها معطوف به تبیین جزئیات روند فوق شکل گرفت. خلاصه حرف آنها این است که هماهنگ‌شدن عاملان (نهاده‌ها) به مدد جریان پولی اتفاق می‌افتد که معطوف به تولید و کارآفرینی است. اثر این پول به کلی متمایز از تأثیر پولی است که به عنوان محرک تقاضا پس از/خارج از فرآیند تولید در اختیار مصرف‌کننده قرار می‌گیرد.

🔹 این نتیجه از کار آنها قابل حصول است: «پولِ در اختیار کارآفرین و معطوف به سرمایه‌گذاری‌هایی که زنجیرۀ تولید آنها دارای ظرفیت نهاده‌ای بیکار است، قادر به خلق ثروت است». کیفیت اثرگذاری پول بر بخش حقیقی به جهت‌گیری آن وابسته است. نیازی نیست گفته شود اقتصادی با ظرفیت‌های اشباع و اشتغال کامل، بی شک الزامات فوق را برآورده نمی‌کند. در واقع بسیاری از تحلیل‌های متعارف اقتصادی در مورد ارتباط پول و تولید، گویی اقتصادی با ظرفیت اشباع‌شده را شرح می‌‎کند.

🔹 اشاره ما به «ظرفیت‌های خالی» در اینجا متفاوت از صورت‌بندی اقتصاد متعارف است که در حال و هوای کاراندازی ظرفیتها با تحریک تقاضا سیر می‌کند. عدم اشباع ظرفیت دلالت بر این ندارد که با تحریک تقاضا می‌توان ظرفیت بلااستفاده را به کار انداخت؛ تحریک تقاضا لزوماً به هماهنگی بین عوامل تولید کمک نمی‌کند. اما خلق پول به مثابه یک مقدمۀ نهادی چنانچه با سطحی کافی از همراهی سایر مؤلفه‌های نهادی و وجود نهادۀ بیکار همراه شود، می‌تواند با بهبود قدرت هماهنگی در اقتصاد، به کار پیوند و اتصال نهاده‌های بیکار و بلااستفاده بیاید.

📲 با دوستانتان به اشتراک بگذارید👇🏻👇🏻
t.me/joinchat/AAAAAD58ps1HeFuxDo8kBg