سیاستگذاری هدایت اعتبار، MMT، و اقتصاد حرکت کننده با سرمایه گذاری

🔹 سیاستگذاری هدایت اعتبار، MMT، و اقتصاد حرکت کننده با سرمایه گذاری


✍️ محسن یزدان پناه، حسین درودیان، مجید شاکری

منتشره در پایگاه خبری-تحلیلی اقتصاد آنلاین
بخش اول

◀️ نظریه مدرن پولی و هدایت اعتبار هر دو در وجهی از تبیین نظری که به چیستی پول و بانک باز می‌گردد مشترکند، اما توصیه‌ سیاستی آنها متفاوت است. درحالیکه نظریه پولی مدرن بازتولیدی از ایدۀ کینزی در تحریک سمت تقاضا است، سیاستهای هدایت اعتبار بر اصلاح رفتار سیستمی بانکها در خلق و تخصیص اعتبار به کیفیتی تاکید دارد که زمینه ساز نوسازی سازماندهای تولید در سمت عرضه اقتصاد شود. قبل از وارد شدن به خطوط استدلالی باید تذکر دارد که هدایت اعتبار معادل با هدایت نقدینگی نیست، درحالیکه دومی به سمت چپ ترازنامه بانکی و به رفتار دارندۀ پول معطوف و تقریباً امری ناممکن است، اولی به رفتار بانک در سمت راست ترازنامه قبل شکل گیری اعتبار متمرکز است.

1️⃣ ابتدا لازم است خوانش «واقع‌نما» از پول و بانک را مروری کنیم. بر اساس این خوانش، عمدۀ پولی که مردم در اقتصاد امروز با آن سروکار دارند، سند بدهی (IOU) بانکی است و بانکها در خلق آن مسلط‌اند؛ در نظام مدرن پولی با بازار بین بانکی فراگیر و سهم کوچک اسکناس و مسکوک؛ کلیت نظام بانکی به مثابه یک ترازنامه واحد عمل می‌کند؛ بانکها واسطه وجوه نیستند و اساساً سپرده‌گذاری در بانک به عنوان افزودن چیزی به یک مخزن که منبع وام‌های اعطایی است، تصوری موهمی و غیرواقع‌نماست (سپرده گذاری معنایی ندارد جز انتقال وجه از بانکی به بانک دیگر، پولی که پیشتر توسط بانک به مثابه یک IOU خلق شده است)؛ بانک‌ها، نه بانک مرکزی، موتور خلق پول در اقتصاد هستند، پرداخت بانکها به اشخاص غیربانکی خلق‌کنندۀ پول و دریافت آنها محوکنندۀ پول است؛ پول بانک مرکزی عمدتاً از نوع حساب الکترونیکی/دفتری بانکها نزد بانک مرکزی (ذخایر) است که عاملان غیربانکی به آن دسترسی ندارند. هر نوع انتشار ذخایر یا پول بانک مرکزی به معنای عرضه بیشتر ذخایر در بازار بین بانکی و کاهش نرخ بهره در بازار بین بانکی است؛ مفهوم ضریب فزاینده پولی یک تصور غلط و مبتنی بر مغالطه ترکیب است.

2️⃣ گزاره‌های فوق هرچند به‌ظاهر نوین، اما خاستگاهی نسبتاً دوری دارند. پایه این انگاره به سالهای دور مثلا مجادلات میان مکتب بانکداری (Banking School) در مقابل مکتب کارنسی (Currency School) در انگلستان باز می‌گردد. از مهمترین شارحان چنین تفسیرِ واقع‌نمایی از پول و نقش بانکها به عنوان خالق، و نه واسطه وجوه، جوزف شومپیتر است. پژوهشهایی در برخی نهادهای مهم پولی اخیراً به این واقعیت اذعان کرده‌‎اند، از جمله مقالاتی از بانک مرکزی انگلیس و بانک مرکزی آلمان قابل ارجاع است.

3️⃣ روایت مذکور از پول و بانک، ردکنندۀ برخی انگاره‌های معروف در حوزه اقتصاد کلان یا توسعه است از جمله اینکه لازمۀ رشد، انباشت پس‌انداز پیشینی است. در واقعیت، وام‌دهی بانک خود خلق‌کنندۀ سپرده‌ها و سرمنشأ ایجاد سایر متغیرهای اقتصادکلان از جمله پس‌انداز است. درنگ در مفهوم اعتبار بانکی مدرن، دلالت بر پسینی بودن پس‌انداز نسبت به سرمایه‌گذاری دارد. در روایت شومپیتری، تقدم اعتبار به تشکیل سرمایه در یک مدل کارآفرینانه است که فرآیند تخریب خلاق را شکل دهد.

📲 با دوستانتان به اشتراک بگذارید👇🏻👇🏻
t.me/joinchat/AAAAAD58ps1HeFuxDo8kBg