خلاصه‌ کتاب Islam, Authoritarianism, and Underdevelopment: A Global and Historical Comparison, Ahmet Kuru

خلاصه‌ کتاب Islam, Authoritarianism, and Underdevelopment: A Global and Historical Comparison, Ahmet Kuru

✍️محمدحسین جعفری (دانشجوی ارشد اقتصاد)

این کتاب در پی واکاوی علل تاریخی عقب‌‌ ماندگی کشورهای مسلمان از نظر شاخص‌های اقتصادی و اجتماعی است تا با شناسایی زمینه‌‌های فکری و تاریخی موثر در شکل‌گیری وضعیت فعلی، راهکارهایی برای جبران این عقب‌افتادگی ارایه نماید.

نویسنده پیش از ارایه نظریه خود، دو دیدگاه رایج را برشمرده و با طرح انتقاداتی به آن‌ها، این دو دیدگاه را در ریشه‌یابی وضعیت مسلمانان، ضعیف ارزیابی می‌کند.

نخستین دیدگاه که بیشتر از سوی شرق‌شناسان مطرح شده و به نظریه ذات‌گرایانه موسوم است، وضعیت امروز کشورهای مسلمان را ناشی از خود اسلام دانسته و اسلام را به عنوان یک دین مروج خشونت و در تضاد با رشد و توسعه معرفی می‌کند. نویسنده با طرح نظریه تفسیرپذیری متون مقدس و با ارایه شواهدی از رویکردهای مختلف ممکن به متون دینی، این نظر را رد کرده و با اشاره به دوران درخشان تمدن اسلامی در قرون 8 تا 11 میلادی، ناسازگاری اسلام با رشد را زیر سوال می‌برد؛ چرا که در آن قرون در حالی که اروپا در سایه حاکمیت کلیسا در رکود علمی به سر می‌برد؛ اندیشمندان مسلمان، طلایه‌دار علم و دانش آن روزگار بودند.

دومین دیدگاه نابسامانی و عقب افتادگی جوامع مسلمان را نتیجه‌ی استعمار کشورهای غربی در قرن هیجدهم می‌داند. نویسنده با ارایه شواهد متعددی، نشان می‌دهد که جوامع مسلمان در دوران پیش از استعمار هم از بحران‌های جدی اقتصادی و سیاسی رنج می‌بردند و از این رو استعمار را ریشه اصلی مشکل نمی‌داند. هر چند نقش کشورهای استعمارگر را در نادیده‌گرفتن اختلافات قومی در تعیین مرز کشورهای استقلال یافته، که خود زمینه‌ای برای تشدید درگیری‌ها شده است؛ رد نمی‌کند. همچنین با اشاره به این واقعیت که تنها برخی از کشورهای مسلمان، در دوره ای به استعمار درآمدند و با انجام مقایسه‌ای میان این دسته از کشورهای مسلمان و کشورهای غیرمسلمان مشابه که به استقلال رسیده‌اند، نشان می‌دهد که کشورهای غیرمسلمان پس از دوران استعمار روند رشد بهتری را تجربه کرده‌اند که نویسنده همین را شاهدی بر نقش نه چندان موثر استعمار در وضعیت فعلی کشورهای مسلمان می‌داند.

نویسنده در تبیین نظریه خود، وقایع قرن یازدهم میلادی را که منجر به تغییرات نهادی گسترده در جوامع اسلامی شد؛ علت افول تمدن اسلامی می‌داند. تا پیش از آن، غالب عالمان دینی که در دیگر علوم نیز پیشرو بودند؛ از داشتن هرگونه ارتباط مالی با حکومت خودداری کرده و ایستادگی در مقابل حاکمان ظالم را با وجود هزینه‌های سنگین آن، وظیفه انسانی و شرعی خود می‌دانستند. بر مبنای مطالعات انجام شده از میان 3900 عالم دینی در قرن‌های 8 تا 11 میلادی، تنها 9٪ آن‌ها حقوق بگیر هیات حاکمه بودند و مابقی یا کسب و کار و تجارت مستقل خود را داشتند (72.5٪) و یا از سوی طبقه تجار تامین می‌شدند. این استقلال مالی که زمینه‌ساز آزادی فکری و عملی اندیشمندان شده بود؛ باعث شکل‌گیری جریان‌های فکری- فلسفی تاریخ‌سازی شد که پیشتازی تمدن اسلامی را به دنبال داشت.

اما با آغاز حکومت سلجوقیان و با قدرت‌گرفتن نظامیان، فعالیت‌ آزاد اقتصادی سرکوب‌ شد (در راستای حداکثرساختن منافع دولت) که به تضعیف طبقات فعال اقتصادی که حامی اندیشه ورزی آزاد در جوامع اسلامی بودند؛ انجامید. همچنین تاسیس مدارس دینی نظامیه از سوی حکومت، که مروج قرائت خاصی از اسلام بود؛ عالمان دینی را به کارکنان حقوق بگیر حکومت تبدیل کرد که باعث به حاشیه رانده شدن عالمان و فیلسوفان مستقل اسلامی شد. با تلفیق به وجود آمده میان دو نهاد دین و دولت، انحصاری در تفسیر از دین شکل گرفت که باعث از میان رفتن فضای آزاداندیشی سابق بر آن شد. دولت نیز در ازای کمک به تقویت انحصار دینی این دسته از عالمان، به ابزار جدیدی برای سرکوب مخالفان خود مجهز شده بود. در سده‌های بعد با مورد تهاجم‌ قرارگرفتن کشورهای اسلامی، فضای به وجود آمده تقویت و از سوی سلسله‌های بعدی اسلامی هم دنبال گردید و در حقیقت آن چه که باعث افول اروپا در دوران قرون وسطی شده بود؛ در جوامع اسلامی هم تکرار شد.