بسم اللهدانشیار دانشگاه برکلی هستم و حوزه ی تحقیقم واسطه گری مالی، سیاست پولی، اقتصاد کلان، اقتصادسیاسی و تامین مالی مسکن است. به مددش امیدوارم بتوانم در اینجا بلند بلند فکر کنم و بیش از پیش یاد بگیرم.
️کوک چهارم، خلاصه رسالت تمام پیامبران و لزوم اقامه قسط توسط خود مردم
❇️کوک چهارم، خلاصه رسالت تمام پیامبران و لزوم اقامه قسط توسط خود مردم
سالها است که تو ذهن خودم پرم از کلی سوال در مورد بحثهای حوزهی اخلاق و عدالت. امسال در ماه خدا همینجوری به چند تا مطلب برخوردم که برای خودم پاسخ بخشی از سوالهام بود.
✅اجازه بدید با نقل یک مطلب از علامه جعفری (به نقل از آقای سید جواد میری) شروع کنم:
"علامه جعفری گفت: من خیلی فکر کردم و به این جمعبندی رسیده ام که رسالت هزار پیغمبر در عبارتی خلاصه میشود و آن کوک چهارم است....کسی کفشش را برای تعمیر نزد کفاش میبرد. کفاش با نگاهی میگوید این کفش سه کوک میخواهد و هر کوک مثلاً ده تومان و خرج کفش میشود سی تومان. مشتری هم قبول میکند. پول را میدهد و میرود تا ساعتی دیگر برگردد و سوار کفش تعمیر شده بشود. کفاش دست به کار میشود. کوک اول، کوک دوم و در نهایت، کوک سوم و تمام …، اما با یک نگاه عمیق در مییابد اگرچه کار تمام است، ولی یک کوک دیگر اگر بزند عمر کفش بیشتر میشود و کفش، کفشتر خواهدشد.
از یکسو، قرار مالی را گذاشته و نمیشود طلبِ اضافه کند و از سوی دیگر، دودل است که کوک چهارم را بزند یا نزند.
او میان نفع و اخلاق، میان دل و قاعدهی توافق، مانده است. یک دوراهی ساده که هیچ کدام خلاف عقل نیست.
اگر کوک چهارم را نزند، هیچ خلافی نکرده اما اگر بزند، به رسالت هزار پیامبر تعظیم کرده.
اگر کوک چهارم را نزند، روی خط توافق و قانون راه رفته اما اگر بزند، صدای لبیک او، آسمان اخلاق را پر خواهدکرد.
دنیا پر از فرصت کوک چهارم است، و ما، کفاشهای دودل… ."
این بیان شیرین علامه جواب تعداد زیادی از سوالهایی بود که همیشه با خودم داشتم. اما قضیه از چه قرار است؟
✅در قرآن از دو واژهی «قسط» و «عدل» استفاده شده که معمولا هردوی آنها را به عدالت ترجمه میکنیم. ولی به نظر میرسد این فهم ناقص از این دو واژه ما را از فهم بسیاری از آیات قرآن از جمله آیهی 25 سورهی حدید که در آن هدف ارسال انبیا و کتب آسمانی را بر پاداشتن قسط توسط خود مردم (لیقوم الناس بالقسط) میداند محروم کردهاست.
✅اما با یک دقت عمیقتر دربارهی واژهی «قسط» در قرآن و نهج البلاغه به این نتیجه میرسیم که:
قسط =عدل + احسان.
قسط یعنی فراتر رفتن از حد عدالت و ورود به عرصهی احسان.
قسط همان کوک چهارم داستان علامه است.
✅در این چهارچوب عدل، پایه و زیربنای تمام رفتارهای انسانی و آموزههای دینی است و تمام آموزههای اخلاقی بر آن استوار است و کوچکترین تجاوزی از عدل در منطق قرآن «منکر» نامیده شده. میزان و معیار عدل هم «انصاف» یا همان قراردادن خود در شرایط طرف مقابل و قاعدهی طلایی است. (حکمت 231 و نامه 31 نهجالبلاغه). به عبارت دیگر «انصاف» و یا قاعدهی طلایی شرط لازم هر رفتار اخلاقی است. ولی در عین حال هدف فراتر رفتن از انصاف و رسیدن به «احسان» است (بعثت لاتمم مکارم الاخلاق).
✅✅اما نکتهی اصلی اینجا است که در این تعریف از عدل و قسط، مهمترین وظیفهی یک دولت صالح اجرای عدالت است. اما به پا داشتن قسط (=عدل+احسان) فقط و فقط توسط خود مردم ممکن است و عدالت دولت و قسط ملت مکمل یکدیگرند.
چرا؟ چون قسط عبارت است از فراتر رفتن از حد عدل. فراتر رفتن از حد عدل اگر بدون انتخاب صاحب حق باشد یعنی ضرر آن صاحب حق که این خودش خروج (و نه فراتر رفتن) از حد عدالت میشود. مثال کفاش و کوک چهارم را در خاطر بیاورید. هیچ دولت صالحی هم نمیتواند کفاش را به خاطر نزدن کوک چهارم مواخذه بکند. خود اجبار به این کار توسط دولت یعنی خروج آن دولت از عدالت. این فقط خود کفاش است که میتواند تصمیم بگیرد کوک چهارم را بزند و از عدل فراتر رفته و به اقامهی قسط بپردازد.
✅به همین خاطر در قرآن پیامبر را مامور به برقراری عدالت بین مردم کرده (امرت لاعدل بینکم (شوری 15)) و حضرت علی در نهجالبلاغه فراتر رفتن از حد عدل توسط دولت را موجب خروج امور از جایگاهش میداند (حکمت 437). اما در عین حال قرآن هدف رسالت و آمدن کتب آسمانی را به پاداشتن قسط توسط خود مردم میداند (لیقوم الناس بالقسط (حدید 25)).
✅کسانی که با مباحث حوزهی عدالت آشنایی دارند میدانند که در این حوزه همواره به تعداد بسیار زیادی «دوراهههای اخلاقی» برخورد میکنیم که به سختی میتوان به آنها جواب داد. هنر اقامهی قسط توسط خود مردم آن است که با اضافه کردن بعد احسان و ایثار به روابط اجتماعی احتمال وقوع این دوراهههای اخلاقی را کاهش میدهد.
✅در این نظام فکری، عدل مبنای حکومت و قسط مبنای رفتار مردم با یکدیگر است و این دو مکمل یکدیگرند.
✅شاید به همین خاطر باشد که در وصف آن نقطهی اوج بشریت گفتهاند که حضرتش زمین را آکنده میکند از قسط و عدل. زمین را پر از قسط میکند چون عقل مردم آن زمان را رشد میدهد و آن مردم خودشان قسط را به پا میدارند و پر از عدل میکند چون حکومتش حکومت عدل است.