گویند محی‌الدین‌ عربی که حکیم روزگار و مقتدای علمای عصر خود بود. شبی به حجره رفت

گویند محی‌الدین‌ عربی که حکیم روزگار و مقتدای علمای عصر خود بود. سی‌سال با مولانا رضدی شب و روز مصاحب بود و یک‌لحظه بی‌یکدگر قرار نگرفتندی، چند روز که نورالدین در مرض موت بود محی‌الدین بر بالین او به شرب مشغول بود. شبی به حجره رفت. بامداد که با در خانه آمد غلامان را موهای بریده به عزای نورالدین مشغول دید. پرسید که حال چیست گفتند: مولانا نورالدین وفات یافت. گفت: دریغ نورالدین. پس روی به غلام خود کرد و‌گفت: نمشی و نطلب حریفا آخر. و هم از آنجا به حجره‌ی خود عودت فرمود. گویند بعد از آن بیست سال عمر یافت و هرگز کسی نام نورالدین از زبان او نشنید.

#طنز
#ابن_عربی
#عبید
رساله‌ی دلگشا
@faryad_naseri