حالا یک ماهی می‌شود «سر زدن»، مجموعه شعرهای فریاد ناصری را خوانده‌ام، تمام این مدت منتظر بودم فرصتی دست دهد بنشینم یک نقد درست و ح

حالا یک ماهی می‌شود «سر زدن»، مجموعه شعرهای فریاد ناصری را خوانده‌ام، تمام این مدت منتظر بودم فرصتی دست دهد بنشینم یک نقد درست و حسابی بنویسم. دیشب که داشتم دوباره کتاب را می‌خواندم به خودم گفتم اگر بخواهم منتظر آن فرصت طلایی شوم تا شاهکار خلق کنم، ناصری کتاب‌های بعدی‌اش را هم منتشر می‌کند و من همچنان در این کوچه نشسته‌ام.

امشب نمی‌خواهم درباره اسم کتاب بنویسم، نمی‌خواهم از دفتر اول: براده‌های پریشانی بنویسم؛ می‌خواهم درباره دفتر دوم بنویسم، «دفتر ژانت و آوازهای ایرانی»؛ نه اینکه دفتر اول خوب نباشد، نه، اما برای من دفتر اول تکرار همان شاعری است که می‌شناختم، گیرم حالا با تجربه‌تر، آرام‌تر، بی‌ادعاتر، اما شاعر دفتر دوم بسیار بیشتر نزدیک شده است به تعریفی که من از شاعر در ذهن دارم، شاهدی که پس از هر شهادت نیست می‌شود تا باز دوباره بر سر واقعه‌ای دیگر زاده شود که باز بمیرد. واقعه که می‌گویم منظورم اتفاقات غول‌پیکر نیست منظورم فقط واقعه است، هر آنچه که واقع می‌گردد، همین.

کم و بیش می‌توانم بگویم راوی تمام شعرهای دفتر دوم یک نفر است، پیامبر عاشقی از قبیله‌ای که در آن همه پیامبرند، و کتاب مقدسش، نامه‌ای است که برای محبوبش می‌نویسد در شب پیش از عزیمت.

این شعرها بازخوانی اسطوره‌های خفته‌اند، نئاندرتال، گیلگمش، نوح، سوشیانت، فرشته، و پیش می‌آید تا تاریخ معاصر، نفس مرضیه، و از همه مهمتر زبان، خلاصه رفقا همه جمعند، و راوی می‌کوشد برای آن کسی که پس از او شاید بماند با سند و مدرکی معتبر مثل نقاشی‌های کشیده شده بر دیوار غارها بگوید ما چگونه ما شدیم.



این کتاب، این شعرها را دوست دارم اما نمی‌فهمم چرا دیگر کتاب‌های شعر مقدمه ندارند؟ شاعران اندکی هستند که بر کتاب‌هایشان مقدمه می‌نویسند، تا آنجا که ذهن خسته من یاری می‌دهد همه شاعران قدیمی‌ترند، چرا خانه نسل نو شاعران در ندارد؟

و از این گذشته زیر زبان بعضی از شعرها سنگ‌ است، شاعر و زبان هنوز با هم کشتی می‌گیرند مثل یعقوب و خدا.

با مدادی در دست کتاب را می‌خوانم، کسی می‌پرسد چه می‌کنی؟ می‌گویم، ویرایش. نگاه می‌کند و می‌گوید این دیگر شعر شاعر نیست شعر توست.

آخر مگر نباید این‌طور باشد؟ مگر نباید شعر من باشد؟

#کتاب_شعر_سرزدن
یادداشت آزاده کامیار
http://azadehkamyar.com/2016/09/%d8%b3%d8%b1-%d8%b2%d8%af%d9%86%d8%8c-%d9%85%d8%ac%d9%85%d9%88%d8%b9%d9%87-%d8%b4%d8%b9%d8%b1-%d9%81%d8%b1%db%8c%d8%a7%d8%af%d9%86%d8%a7%d8%b5%d8%b1%db%8c/