به فکر گنبد خود باش، یا امام رضا!.. > زنده‌یاد «کفاش خراسانی».. •

به فکرِ گنبدِ خود باش، یا امام رضا!

> زنده‌یاد «کفاش خراسانی»


[«کفاش خراسانی»، شاعر دردمند مشهدی، در عصر مشروطه می‌زیست و درگذشتش را حوالی سال ۱۳۱۵ خورشیدی دانسته‌اند. از او، قصیده‌ای انتقادی و شکواییه‌ای طنزآمیز به‌جای مانده که آن را، دردمندانه و شوخ‌طبعانه، در شکایت از فرّاشان و مسئولان آستان قدس رضویِ روزگار خودش نوشته است. کفاش، شعرهای زیادی دارد، اما این شعر، به‌دلیل شوخ‌طبعی‌های شاعرش و موضوع ویژه‌اش، از همان زمان، زبانزد شد و به امروز هم رسیده است.
دربارۀ چرایی سرودن این شعر می‏‌گویند: روزی شاعر، کتک‌خوردنِ زائرانی را می‌بیند که برای غذای‏ رایگان بر درِ آشپزخانۀ آستان قدس رضوی ازدحام کرده‏‌اند. نیازمندیِ زائران‏ و گستاخیِ فراشان، کفاشِ تهی‌دست و آزاده را آن‌چنان می‌آزارد که‏ با تیغ زبان و قلمش این‏‌چنین به مقابله می‏‌پردازد.]


ز بی‌حسابیِ اوباش، يا امام رضا
شد آنچه بود نهان، فاش، يا امام رضا

چه صحن و بارگه است اين، مگر كه نقشۀ او
كشيده مانیِ نقاش؟ يا امام رضا

چراغ برق تو و نور مه بُوَد به مثل
حكايتِ خور و خفاش، يا امام رضا

شبی برو درِ مطبخ، ببين چه‌سان زوّار
كتك خورند عوضِ آش! يا امام رضا

يساولِ دمِ مطبخ كه بدتر از خولی‌ست (۱)
يكی دگر بنشان جاش، يا امام رضا

به ديگ، يک، دو منی ماش و يک منی شلتوک (۲)
پزند جای پلو ماش، يا امام رضا

بسی به ديگ رَود استخوان كه گوشت از او
سترده گشته به منقاش، يا امام رضا (۳)

به توی قرمۀ سبزی كنند گوشت، وليک
به قدر دانۀ خشخاش، يا امام رضا

به وقتِ صرفِ غذا، حرف خادمان اين است
كه جوجه نيست چرا لاش؟ يا امام رضا

ز «مفت‌خورانِ» فراوان كه گردِ تو جمع‌اند (۴)
به فكر گنبدِ خود باش! يا امام رضا

به‌جای آن‌كه به پای پياده، كفش كُنند
كَنند آنچه بُوَد پاش، يا امام رضا

جماعتی شده دربان تو را، بلانسبت (۵)
همه اراذل و اوباش، يا امام رضا

تو را که قرض شده فرض، بشنو از من عرض
مگیر این‌همه فرّاش، یا امام رضا

به گردِ روضۀ خلدآشيانِ تو جمع‌اند
چه روضه‌خوان؟ همه كلّاش! يا امام رضا (۶)

بسی شده‌است كه با ارمنی زيارت‌خوان
برای زر شده قارداش، يا امام رضا (۷)

به روز حشر ز كس وامگير سايۀ لطف
خصوص از سرِ «كفّاش»، يا امام رضا


پی‌نوشت:
۱. یساول: نگهبان
۲. شلتوک: برنجی که هنوز آن ‌را از پوست درنیاورده باشند.
۳. منقاش: موچین
۴. باید با مسامحه، به تلفظ عامیانه بخوانیم «مُف‌خوران»، تا وزن مصراع درست باشد.
۵. حسین خدیوجم در یادداشتی نوشته: «معروف است که پس از انتشار این شعر در میان طبقات مختلف مشهد آن روزگار، یکی از خادمان گردن‌کلفت موضوع را به ریش می‏‌گیرد و در پی آزار این سخنور بی‏‌پناه‏ برمی‏‌آید. به سراغش می‏‌رود و مشتی بدوبی‌راه نثارش می‏‌کند. کفاش برای رهایی از چنگ‏ این قلتشن دیوانه می‏‌گوید: از کلمۀ «بلانسبت» که در این بیت آمده، مقصودم تو بوده‌ای، و درنتیجه از شرّ او و امثال او در امان می‏‌ماند.»
۶. قطعاً طعنۀ کفاش، همۀ روضه‌خوانان را در بر نمی‌گیرد؛ خودِ او شعرهای فراوانی در مدح و رثای اهل‌بیت، خاصه امام‌حسین (علیه‌السلام) دارد.
۷. قارداش: برادر ترکی


از : ماه نامه ي يغما ، س 27 ، ش . م . 307 ، ش 1 ، فروردين ماه 1353 ، مقاله ي « استاد رمضان كفاش خراساني » به قلم حسين خديو جم
@hekmatkalame