در تلویزیون جمهوری اسلامی شاعران و نویسندهها همیشه هیبتی ژولیده و زندگانی فلاکتباری دارند؟
در تلویزیون جمهوری اسلامی شاعران و نویسندهها همیشه هیبتی ژولیده و زندگانی فلاکتباری دارند؟
آیا این همان چهرهی واقعیت است؟
چه کسی شاعران و نویسندهها را مفلوک و بیچیز میخواهد؟
شما وقتی الگویی چنین میسازید دیگر چه انتظاری دارید در این مقام بودن خواستنی باشد؟ چه کسی دوست دارد همیشه مفلوک و بیچیز باشد؟
چه الگویی خواستنیست؟ الگوهایی که کمترین خطر را دارند. فوتبالیستها با درآمدهای رویایی و داراییهای چنان و کمترین خطر فکری -البته گاهی هم ممکن است بعضی از فوتبالیستها موی دماغ شوند- دیگر چه کسانی؟ خوانندههای داغان حاشیهدار. خوب است. بیخطرند. ژست بگیر و برند و مارک بپوش و گلواژه بگو.
از این و آن بدزد و مغز هم تعطیل؛ رسانهها و تلویزیون هم بدم به حاشیه.
دیگر چه؟ بازیگران! آه سلبریتیهای نازنازی، پولدار، خوشگل...
الگوهایی اینچنین که تمام فانتزیهای مادی و معنوی ملتی را به خود معطوف میکنند.
حتا در انیمیشنها و طرحهای مترو تهران نویسنده و شاعر مفلوک و زپرتی است.
چه کسی میخواهد شاعر و نویسنده زپرتی باشد؟
چه کسی میخواهد زپرتی باشد؟
راستی یادم نرود در کشور شعر دیگر کتاب شعر خریدار ندارد، پخشیها برنمیدارند و کتابفروشها هم اما کتاب پرفروش داریم. خوب هم داریم.