میان امشب و فرداست.. ساعتی دیگر.. که سایهی او
میان امشب و فرداست
ساعتی دیگر
که سایه ی او
پنجره ی کوچک سپیده دمان را آفتاب می کند
شادا که پگاهگاه
خانه
باغ آلبالوست
گلهای آتشی که زمستان را آب می کند
پیشواز گنجشک ها را
برخیز و از پنجره خم شو
پس شکیبا باش شاعر عاشق
!که زودش خواهی دید
و در آن دوردست
مرگ پیر را نیز
که به دنبال پاییز می گردد
زیبا باش عاشق شاعر
!که از واپسین بیابان
تا آخرین خیابان
زندگی جوان توست
که می آید
با گیلاس ها و گنجشک ها .
#محمد_حقوقی
به انتخاب هنگامه هومانی
یادکرد «سپیده قلیان» روزنامهنگاری که در کنار کارگران هفتتپه بود و هست.
شما نیز شعرهایی که «سپیده» در آنها روشنایی دارد برایم بفرستید تا فریادش بزنیم.
@faryadnaseri
@andaromidvari