فص آدمی

فص آدمی

در عرفان نظری، بر اینند که خدا در پرده‌ی غیب بود و تجلی‌ای نداشت تا اینکه خواست خود را در خود ببیند این سبب سلسله‌ای از تجلی‌ها شد تا رسید به این عالم کثرات. هر مرحله از این تجلیات خود مجمل و مفصلی دارد که بر اساس درس گفتارهای دکتر مازیار از عرفان نظری با تکیه بر متنی از عبدالرحمان جامی می‌شود تطابق این سلسله را با عالم و هیئت بطلمیوسی هم دید.
در هر مرحله از این تجلیات را با نام تعین یا عقل تشریح کرده‌اند. تعین اول یا عقل اولبه‌طور مثال آغازگاه این تجلیات است. تمامی این تطورات را عرفا حضرات خمسه نیز می‌نامند. باید دانست که این تجلیات و حضرات سیر نزولی دارند. از حق به خلقند.

ابن ‌عربی در فص آدمی ما با این میل الهی مواجهه‌ایم که حضرت حق می‌خواهد خود را ببیند و محلی قابل برای تجلی خود چنانکه هست نمی‌یابد و " پس امر چنین اقتضا کرد که آینه جهان جلا پیدا کند و صیقل یابد، پس آدم (۴) عین جلای آن آینه(۵) و روح آن صورت و پیکره بود و ملائکه از بعضی از قوای آن صورت و پیکره ای بودند که صورت و پیکره جهان است و از آن در اصطلاح قوم (اهل عرفان)به انسان کبیر تعبیر می شود. ملائکه برای جهان به منزله قوای روحانی و حسی اند که در نشئه انسانی(وجود انسان)هست..." (فص آدمی)
اینجا بیش از آنکه به بود واقعی آدم ارجاع داده شود که آدم شخصی بود چنین و چنان و بر زمین زیسته بیشتر به درون و مفهوم آدم اشاره می‌شود. آدم نشانه‌ایست از ساحت و طوری. نه یک شخصی به قامت فلان و هیبت بیسار که زنش حواست و ... بلکه آدمی لحظه‌ای شگرف از شکل بودن می‌شود.
آدم نمادی‌ست که تاویل می‌شود. ابن‌عربی گویی سری تاریخی روح را می‌نویسد که بر روح چه رفته است و هر مرحله از این تاریخ روح نامی دارد. نخست مرحله‌ی فص آدمی نامید می‌شود.
سید حیدرآملی هم دست به چنین تاویلی زده است اما او نه در عالم روح که در عالم بود نقش پیامبران را در معاش و در مسائل روحی و در تجمیع این‌ها دیده است.
باور من این است که هر پیامبر فارق از اینکه چون منکران بگویین اینان اسطوره و ساختگی‌اند یا باورمندان که بگوییم اینان شخصیت‌هایی در طول تاریخ بوده‌اند. نماد از تطور تاریخ بوده‌اند نام هر پیامبر و زیست و سخنش نشان از تغییری کلی در دیدگاه و اوضاع انسان در دوره‌ی خود دارد.
بر این اساس با تاویل موافق اما تاویل ابن‌عربی برای جامعه‌ی بی‌روح ما سراسر بی‌معناست. تاویلی تازه باید کرد. تاویلی قابل فهم. فص آدم در معنایی دیگر یعنی لحظه‌ای که موجود بشر از طبیعت و غریزه‌ی صرف با فکر و اندیشه و کشف فضایل و رذایلش جدا شد.
او موجودی بود در بین موجودات، می‌خورد و می‌چرخید و گشنی می‌کرد کما اینکه تاریخ زمین نیز از انواع گونه‌های انسانی نشان دارد. در بین این گله‌های بشری آن دسته که زودتر به انچه در درونش دارد پی برد او آدم شد. و پیامبر آدم نام نوعی این لحظه از تاریخ آدمی‌ست. نام لحظه‌ای که او به قوه‌های درونی‌اش برای تمییز پی برد. لحظه‌ای که بشر آدم شد. آن لحظه و گونه در حد کمالش به این نام نامیده شد که باورمندان دینی هم می‌توانند بگویند مثل اعلی این تاویل حضرت ادم صفی‌الله است و غیرباورمندان هم می‌توانند با تکیه بر علوم خاص زیست و تکامل بگویند چنینی چیزی ممکن است.

جهت ارتباط:
@faryadnaseri