✍ فرهاد قنبری

#تحلیل

✍ فرهاد قنبری

🔻 پس از انتخابات سال هشتاد و هشت گفتن این جمله که "تقلبی به آن صورت اتفاق نیفتاده"، کافی بود تا توسط اصلاح طلبان با بدترین صفت ها و توهین ها پس رانده و به انواع تهمت ها از قبیل جیره خواری و کاسه لیسی متهم شوی. این مسئله باعث شد که در موج رسانه ای ایجاد شده یک واقعیت اجتماعی که "چرا جامعه به احمدی نژاد اقبال نشان داد؟" نادیده گرفته شود و تحلیلگران اجتماعی به کل این زاویه دید را کنار بگذارند.
کنشگر و تحلیلگر سیاسی و اجتماعی باید میان آرمان و آرزوهای شخصی در یک طرف و واقعیت های اجتماعی در سوی دیگر تفاوت قائل شود. مسئله ای که در اکثر گفته ها و نوشته های اصلاح طلبان پس از انتخابات هشتاد و هشت مشاهده نشد و آنها شروع به نوشتن و گفتن چیزهایی کردند که دوست داشتند اتفاق می افتاد نه چیزهایی که اتفاق افتاده بود..

برای شناخت ریشه های نارضایتی های امروز باید هر دو جناح سیاسی به روزهای تبلیغات و نتایج انتخابات سال هشتاد و هشت بازگشته و با نگاه متفاوتی مسئله را تحلیل و بررسی نمایند.

اصلاح طلبان تا زمانی که پیروزی احمدی نژاد در انتخابات سال هشتاد و هشت را نپذیرند از ارائه هر تحلیل صحیحی از شرایط جامعه عاجز خواهند بود. آنها باید این واقعیت که جامعه ایران به ویژه انبوه طبقات پایین شهری و عموم روستاییان به احمدی نژاد اقبال بالایی داشت را قبول کنند (حتی اگر بگویند که تخلف شد و احمدی نژاد با پول و سهام عدالت اراء این اقشار را خریداری نمود، باید بررسی می شد که چرا میلیون ها نفر حاضر می شوند به خاطر پنجاه هزار تومان یا چند گونی سیب زمینی به یک کاندید رای دهند و آیا خود این مسئله نشانگر بحرانی بود که اصلاح طلبان هیچگاه به آن توجه نکردند؟)
در مقابل اصولگرایان هم اگر رای بالای احمدی نژاد را نشان محبوبیت بالای خود و نهادهای وابسته به خودشان تلقی کنند به بیراهه رفته و هیچ درک صحیحی از جامعه نخواهند داشت، کما اینکه در باد این توهم خوابیدند و تا به خود آمدند دیدند که محبوبیت چندانی میان اقشار مختلف مردم ندارند.
واقعیت این بود که رای بالا به احمدی نژاد نه رای به اصولگرایی، بلکه پناه بردن به آخرین سنگری بود که طبقات پایین شهری و روستاییان فکر میکردند می تواند آنها را از فقر و بدبختی نجات داده و گردن مفسدان و رانتخواران را خم کند.

اعتراضات و نارضایتی های یک سال اخیر شورش همان افرادی است که از احمدی نژاد و هر ناجی دیگری ناامید شده و آمده اند تا دیگی که برای آنها نمی جوشد را به زمین بریزند.
آرمان این طیف به ستوه آمده نه دموکراسی غربی و توسعه سیاسی و نه دفاع از کلان روایت هایی مانند مستضعفین و استکبار ستیزی و امثالهم است.
آرمان این قوم به ستوه آمده رضاخانی است که گردن مفسدان را بشکند. آرمان این طیف به ستوه آمده نگاه اسطوره ای به شاهی است که عاشق میهن و ملتش بود. آرمان این ملت به ستوه آمده نه دموکراسی فرانسه و آلمان بلکه عراق صدام حسین و عربستان و اماراتی است که دست دزد و قاچاقچاقی را در همان مکان دزدی قطع کره و خرید و فروش کننده مواد مخدر را به آنی از هستی ساقط می کند.

@antioligarchie