انقلابمان را دزدیده اند برای بازگشتش تلاش می کنیم! تمام مطالب منتشره در کانال مورد تایید نیست و گاهی تنها برای هم افزایی و ایجاد فضای آزاد اندیشانه انتشار میابد. ادمین: @WT_XT
🔴 پناهیان و نظریه تقدم ولایت بر عدالت. 🔹🔹🔹
🔴 پناهیان و نظریه تقدم ولایت بر عدالت
🔹🔹🔹
بخشی ازمصاحبه هفته نامه پنجره با حجت الاسلام پناهیان/* مسأله جدید و غریبی که شما در سخنرانی خود در حسینیه امام خمینی، بیت رهبر معظم انقلاب مطرح کردید، تقدم ولایت بر عدالت بود. جریان انقلاب اسلامی در دوره جدید حیات خود، که عنوان اصولگرایی را هم برای خود انتخاب کرد، با جنبش عدالتخواهی شروع کرد و با همین جنبش اوج گرفت. میخواستم این مطلب را برای خوانندگان بسط دهید که چطور یک مفهوم مطلق مثل عدالت که میتوان مصادیق آن را در صحبتهای امام و رهبری هم استخراج کرد، میتواند ذیل مفهوم دیگری، مثل ولایت قرار گیرد. ؟
اولا مفاهیم کلیدی ارزشمند بسیار مهمی در تاریخ اسلام بوده و هست که هرکدام به نوعی دچار آسیبهایی شدهاند. و نظیر چنین اتفاقی در تاریخ انقلاب هم بوده است. ما همیشه باید مراقبت کنیم و متوجه آسیبهای هر امر خیری باشیم. «عدالتگرایی» یک مفهوم بسیار کلیدی است، ولی نباید عدالتگرایی را یک مفهوم مطلق در نظر بگیریم. توجه کنید که «عدالت» یک مفهوم مطلق است، اما من در مقام عدالتگرایی ممکن است دچار گرایشهای نامتعادلی شوم و مصادیق نابهجایی را برای عدالت تمنا کنم که اصلا آنجا، جای عدالت نباشد یا مصلحتهایی که در راه اجرای عدالت وجود دارد، نادیده بگیرم و عدالتگرایی من تبدیل به نوعی ظلم برای جامعه شود. ما دو شرط بسیار مهم برای مصون ماندن عدالتگرایی از آسیب داریم. یکی اینکه در تشخیص مصداق عدالت اشتباه نکنیم، دوم اینکه در اجرای عدالت، مصلحتهای دیگر جامعه را هم در نظر بگیریم که آن مصلحتها هم بازگشتشان به عدالت و بلکه مصداق مهمتر و پیچیدهتری از عدالت خواهد بود. عدالت لایههای مختلفی دارد و سطوح پیدا و پنهانی دارد که باید همه را مورد توجه قرار داد. برخی اینگونه تلقی میکنند که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هیچ مصلحتی را در راه اجرای عدالت برنمیتابیدند. این تلقی دقیقی نیست. کم نبوده مواردی که امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) صبر و تحمل کرده و کوتاه آمدند، بهدلیل اینکه جامعه ظرفیت و کشش آن را نداشت. ما اگر آن نقاطی را میبینیم که حضرت مصلحت اندیشی نمیکردند، این موارد را هم باید ببینیم تا بدانیم اجرای عدالت هیچگاه مطلق نیست. بهعنوان نمونه مالک اشتر زمانی خودش به امیرالمؤمنین میگفت که تقسیم برابر اموال را متوقف کن و پرداخت بیشتر به اشراف را که قطع کردی از سر بگیر تا با شما دشمنی نکنند. مالک این مصلحتبینی را داشت، ولی امیرالمؤمنین این مصلحت بینی را بهدلیل مصلحت بالاتری نمیپذیرفت. اما همین مالک اشتر، جاهایی به امیرالمؤمنین اعتراض میکرد که چرا اجازه نمیدهید که ما گردن برخی را بزنیم، چون اینها در برابر جریان اسلام قرار گرفته و در نهایت با شما دشمنی خواهند کرد. البته حرف مالک اشتر درست از آب درمیآمد، ولی حضرت امیر به مصالح بالاتری، به چنین برخورد صریح حقگرایانه اجازه نمیدادند. باید همه مسائل را در کنار هم ببینیم. عدالت به خودی خود یک ارزش مطلق است، اما آیا ما که به عدالت علاقهمندیم، ممکن نیست جاهایی اموری را مطابق عدالت ببینیم در حالیکه در مصداق اشتباه میکنیم؟ طبیعتا در اینجاها نباید دچار عدالتزدگی شویم. در ثانی مواردی را ممکن است در مصداق عدالت ببینیم ولی فعلا مصلحت انجام آن نباشد. اینجا باید چه کنیم؟ باید صبر کنیم که موقعیت اجرا پیش بیاید و نباید سر حاکمیت دینی فریاد بزنیم که چرا عدالت را رعایت نکرده است، الاهم فالاهم باید کرد و الا ممکن است عدالت بزرگتری آسیب ببیند. در چنین مواردی که چه امری مصلحت برتر است مسلما باید به ولایت نگاه کرد و هرچقدر جایگاه ولایت در جامعه بیشتر تثبیت شود، اجرای عدالت را بیشتر تضمین خواهد کرد، اجرای عدالت نیاز به این اقتدار ولایت دارد. اگر جایگاه ولایت لطمه ببیند، ممکن است برخی از مصادیق عدالت اجرا شود، ولی ممکن است در اثر بیثباتی، عدالتهای بیشتری هم زیر پا قرار گیرد، که هیچ انسان عدالتگرایی نمیتواند با عدالتمداری جلوی آن ظلمها را بگیرد. به همین دلیل هم برای تثبیت قدرت عدالت، به ولایت نیازمندیم؛ برای تشخیص مصداق صحیح عدالت نیز به ولایت نیازمندیم، اینجاست که ولایت نسبت به عدالت اصالت پیدا میکند.
ادامه دارد...
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie