انقلابمان را دزدیده اند برای بازگشتش تلاش می کنیم! تمام مطالب منتشره در کانال مورد تایید نیست و گاهی تنها برای هم افزایی و ایجاد فضای آزاد اندیشانه انتشار میابد. ادمین: @WT_XT
📝 نمیدرد دل، از یمی خون دل. یا. لطفا مردم را به پای دیگ پلوی سفارت انگلستان رهسپار نکنیم!
📝 نمی دردِ دل، از یَمی خونِ دل
یا
لطفاً مردم را به پای دیگ پلوی سفارت انگلستان رهسپار نکنیم!
بخش یک از دو
🔴 حالا که کار به اینجا رسید باید داستان را بازخوانی کنیم. بنده خود از آن بسیجیهای کلهشق بودم همیشه که در تاکسی و صف نانوایی و مسجد و فامیل و مهمانی و مسافرت و اتوبوس و ... همیشه آنچنان از انقلاب خمینی -علیهالرحمه- دفاع میکردم که گاهی اوقات تا مینشستم تو جمع فامیل آنها که حرفی سیاسی داشتند و میخواستند حملهای بکنند و نقدی تیکه پاره کنند مرا به عنوان سخنگوی نظام و انقلاب و بسیجیها و ریشوها گیر میآوردند و سخن شروع میشد. معمولا هم کله پر آرزو و دل پر عشقی که به این راه داشتم باعث میشد کوتاه نیایم و عقبنشینی نکنم. من این بحثها را از دوره راهنمایی به یاد دارم و حتی وقتی وارد دانشگاه شدم در اواخر دوره دوم خرداد این تجدیدنظرطلبیها را کم آوردن و خستگی میفهمیدم.
🔹مردم هم همیشه درد دلهای سنگینی داشتند. بقال محل که مرا میدید از رشوه گرفتن بازرسان گله میکرد و فحشی نثار «حکومت آخوندی» مینمود. آن یکی از وضع قوه قضاییه و پیشنهادهای ... قاضی به زن مطلقه مینالید و میگفت اینکه از زمان شاه بدتر شد. یکی دیگر همین دیشب در صف نانوایی درباره گرفتن دزد میلیاردی اموالش صحبت میکرد که ظرف سه ماه آزاد شده (و لابد به سادگی به پرداختن مقدار کمی رشوه خود را رهانیده). دیگری از تملک فلان زمین بزرگ با همکاری شهرداری فلان جا و بهمان نهاد خبر میداد و ...
🔹اخبار معمولاً خیلی موثق بودند و گویندگان فوق العاده صادق و جدی. و برای کسی که برای جان و مال و آبروی مردم بالاترین ارزش را قائل باشد همیشه شنیدن این سخنان فوق العاده آزاردهنده است. حکایت این مواردی که میگویم یکی و دو تا و صد تا و هزار تا نیست. عمری است که این سخنان و گلایهها را به عنوان سنگ صبور و مدافع سرسخت میشنیدم و مسوولانه دفاع میکردم. دفاع میکردم چون این مسیر را با تمام وجود مسیر نجات بشریت میدانستم که باید برای به نتیجه رسیدن آن صبرها و همدلیها کرد و خون دل خورد.
🔹اما نکته ماجرا کجاست؟ من چطوری دفاع میکردم؟ واقعا از زیر بار این همه پرسش چگونه میتوان پاسخی یافت؟ در حقیقت اصلیترین پاسخ همیشه این بود که ارادههای اصلی رو به اصلاح هستند و اوضاع به همین منوال نخواهد ماند، یا میگفتیم مسئولین صالح برای اجرای عدالت تحت فشار فلان گروه قدرت هستند. میگفتیم اگر مسوولینی انقلابی در دولت روی کار بیایند یقینا همین کاستیها هم برطرف خواهد شد. ایرادهای حساسی مثل حضور امثال هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری و علی اکبر ولایتی و ... در سطح بالای قدرت معمولاً اینگونه پاسخ داده میشد.
🔴 اما سال ۸۴ احمدینژاد روی کار آمد و ما جان تازهای گرفتیم و امیدوارانه صحنه را تحلیل میکردیم و انصافا نقدها تا حد زیادی ساکت شدند و منجر به پیروزی بزرگ ۸۸ شد. با خدمات احمدینژاد حذف و تضعیف اشراف و خواصی که رهبری را تحت فشار قرار میدادند اتفاق افتاد و منتظر شکوفاییهای بیشتر و بیشتر ماندیم. اما با قدرت گرفتن اصولگرایان -به عنوان کسی که علم ولایت در دست داشتند- دیگر دفاع از تئوری تحت فشار بودن رهبری هر روز سختتر شد و این در حالی بود که وضعیت کلان جامعه تغییر زیادی نکرده بود.
ادامه دارد...
💢 محمدمهدی میرزاییپور
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇