✍ #فرهاد_قنبری

یکی از ویژگی های زندگی در ایران هم این است که مدام باید نسبت به قیمت دلار و ارز و سکه و طلا آگاه بود.
فرقی هم نمی کند دانشجو، کارمند، کارگر، بیکار یا دلال و پزشک باشیم این آگاهی از قیمت ارز بخشی از زیست جهانمان را سر و سامان می دهد.

حکایت معروفی در مورد دو سفید پوست وجود دارد که وسط بیابان ناگهان شیری گرسنه را می بینند که به آن ها نزدیک می شود: در همان حال که اولی وحشت زده می شود، دومی با آرامش شروع می کند به پوشیدن کفش های کتانی اش برای دویدن. اولی از او می پرسد: «داری چه کار می کنی؟ مگر نمی دانی شیر از هر آدمی تندتر می دود؟» دومی جواب می دهد: «قصد ندارم از او تندتر بدوم فقط می خواهم از تو تندتر بدوم»

اینجا باید با چشم نیمه باز خوابید، کتانی های آماده دویدن را همیشه به پا کرد و هر لحظه اماده بود تا در صف خرید سکه و دلار و زمین و خودرو و....نوبت را از دیگران ربود.
اگر کسی هم نتواند پول و سرمایه کافی را از این رقابت شدید بازار ارز و دلالی کسب کند باید قدرت جسمی و روانی بالایی داشته باشد.
او هر روز باید در مترو و اتوبوس برای قاپیدن صندلی برای نشستن تحقیر شود، در مسافرت با پراید روی خط مرگ و زندگی حرکت کند.
گاهی هم شاید رو تکه کارتونی در خیابان بخوابد یا وسایل خانه اش را در گوشه خیابان بساط کند.


💢علوم اجتماعی٫ مسائل روز



به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie