🔻 چه شد که ادعایی کرد؟ مولوی میگوید:

🔻 چه شد که #فرعون ادعایی #خدایی کرد؟


#مولوی جلال الدین محمد بلخی، در دفتر سوم #مثنوی معنوی، علت اصلی تفرعن را نه خود شخص، که به نحوه تعامل اطرافیان با وی بازمیگرداند. مولوی میگوید:

سجدهٔ خلق از زن و از طفل و مرد
زد دل فرعون را رنجور کرد

که به دعوی الهی شد دلیر
اژدها گشت و نمی‌شد هیچ سیر

یعنی آن قدر مردم در برابر فرعون اظهار خاکساری و تعظیم کرده و او را بیش از حد ستودند، که کم کم این وهم به باور فرعون آمد که به راستی خداست، فلذا ادعای ربوبیت نمود. این نکته بسیار مهم و راهگشایی در فهم علت انحراف حاکمان است: چه بسا افراد معمولی یا حتی پاک و وارسته ای که چون به قدرت میرسند، در اثر تلقین و تعریف اطرافیان، دچار وهم میشوند و خود را فرزانه و حکیم و مبرا از خطا و انحراف میپندارند.

باری ملای رومی، در ضمن حکایتی دیگر در همان دفتر سوم مثنوی، این نکته را هم گوشزد میکند که گاهی در موقعیت هایی خاص، اژدهای نفس انسان بیدار و هوشیار میشود و خویشتن و دیگران را میبلعد. آن حکایت چنین است:

یک نفر مارگیر در صبح یک روز زمستانی، مار اژدها مانندی را در بیابان میابد. مار در اثر سرما، افسرده بود و مارگیر گمان کرد که مرده است. مارگیر، اژدها را در بند میکند و به شهر بغداد میبرد، تا به نمایش عمومی بگذارد. مردم شهر باخبر شده و جمعیت انبوهی برای تماشای اژدها، گرد میایند. زمانی میگذرد و کم کم خورشید بالا میاید. تابش خورشید بر بدن مار افسرده، به آن جانی تازه میبخشد. مار ناگهان برمیجهد و بندهایی را که مارگیر بر پیکرش انداخته، میگسلد و به جان مردم میافتد و عده ای را طعمه خود میکند.

نفست اژدرهاست او کی مرده است
از غم و بی آلتی افسرده است

اژدها را دار در برف فراق
هین مکش او را به خورشید عراق

این دو حکایت برای فهم روابط قدرت در روزگار ما، فوق العاده آموزنده و راهنماست. اینست که برای یک حکمرانی عادلانه و سعادت پرور، اتکا و اعتماد به تقوای فرد حاکم کفایت نمیکند؛ اطرافیان و زیردستان هم باید تقوا پیشه کنند و در عوض مجیزگویی و چاپلوسی، مدام عیوب حاکم را در پیش چشمش بیاورند و وی را بیمحابا، در موضع نقد بنشانند. حتی به نظر میرسد که عقلای بشر، تفکیک قوا و تجزیه قدرت و نیز محدودیت زمانی برای حکومت یک فرد را با همین مقاصد تدوین و توصیه کرده اند. پس نهادهای ناظر نیز باید به وظیفه خود عمل کرده و از توجیهات بیجا بپرهیزند.

همچنان که هیچ بعید نیست شخصی در ابتدای کاری، وارسته و بی اعتنا به دنیا و مواهب آن باشد، ولی در اثر تابش آفتاب قدرت بر پیکرش، اژدهای نفس قدرت طلبش بیدار و هوشیار گردد و خود و حتی ملتی را به آتش استبداد و ظلم بسوزد.


💢hashiesaz
@antioligarchie