«باران». از دست باران دلخورم، دیشب نبارید. دیشب نه باران آمد و نه ماه تابید💐

«باران»
از دست ِباران دلخورم، دیشب نبارید
دیشب نه باران آمد و نه ماه تابید💐

با اینکه ابری بود و بغضی در گلو داشت
آسوده تر از مردم ِاین شهر خوابید💐

یا شاید اصلاً وقت ِباریدن که آمد
شرمنده شد وقتی که چشمان ِمرا دید💐

یک لحظه حس کردم صدا آمد به گوشم
گویا به احوال ِمن ِدیوانه خندید💐

باران نمی بارد نبارد، اشک ِمن هست
تا میشود بابونه و مریم بکارید💐

اینجا بهای خاک ِباران خورده چند است؟
من میخرم، مُشتی برای من بیارید💐

امشب هوای بوی باران کرده ام من
یک قطره از پاییز ِسال ِقبل دارید؟💐
#شعر_معاصر_باران

به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie