…. ❇️ بررسی جامعه شناختی پرونده قتل.. سوم: دستگاه قضایی ناکارآمد

#تحلیل

#قسمت_سوم

❇️ بررسی جامعه شناختی پرونده قتل #ریحانه_جباری

#بخش سوم: دستگاه قضایی ناکارآمد

✍ فاطمه موسوی ویایه

مجازات امری اجتماعی است، دورکیم در کتاب تقسیم کار اجتماعی شرح می دهد، دو قاعده کلی حقوقی داریم که رویکردشان در مجازات متفاوت است، در جامعه سنتی، نظام حقوقی تعزیری است و مجازاتهای ان عمدتا حاوی زجر جسمانی مجرم است، زیرا جرم عملی است که وجدان جمعی را جریحه دار می کند و آنچه جامعه از آن انتقام می گیرد، و گناهکار را وادار می کند تا عقوبتش را پس بدهد، لطمه ای است که به اخلاق وارد شده است. اما در نظام حقوقی ترمیمی که مختص جوامع مدرن است، مجازات ها، الزاماً دربردارندۀ محرومیت متخلف نیست، بلکه عبارت است از ترمیم دوبارۀ امور، برگرداندن مجدد روابط برهم خورده و برگرداندن به حالت عادی، پس قواعد حقوقی را باید به دو نوع کلی برگرداند که یا با مجازات های تنبیهیِ سازمان یافته همراه اند، یا با مجازات های فقط ترمیمی. نوع نخست دربردارندۀ تمامی قلمرو حقوق جزایی است؛ دومی دربرگیرندۀ حقوق مدنی، حقوق تجاری، حقوق اداری و اساسی، منهای برخی از قواعد جزایی موجود در آنها.

می پرسیم نظام قضایی در ایران چگونه پرونده های قتل را مدیریت می کند و می‌بینیم متاسفانه و برخلاف انتظار، نظام قضایی ما از نوع ترمیمی نیست و در حیطه مجازات قتل دایره عمل محدودی دارد. شواهد را می بیند و بر اساس تعریف موسعی از قتل، حکم می دهد متهم، قاتل است یا نه. بعد از صدور حکم، نقشی ندارد، واسط و مانع بین طرفین دعوی نیست. بنا بر سنت اجتماعی، قاتل باید یا قصاص شود، یا بخشیده. نظام حقوقی فعلی مانند نظام حقوقی تعزیری جامعه سنتی، همه چیز را به روابط شخصی و عاطفی وامی گذارد که اولیای دم تصمیم بگیرند. اما مگر آنها می توانند به دور از احساس تصمیم بگیرند؟

خانواده قاتل و خانواده مقتول با هم برخورد می کنند. خانواده قاتل، بعد از اثبات جرم و صدورحکم در شرایطی قرار می گیرد که دست پایین را دارد، باید با ذلت و بیچارگی سعی کند که هر جور شده رضایت خانواده مقتول رو به دست بیاورد. با پرداخت دیه که شاید سنگین‌تر از آنی است که باید باشد، شرایط اولیای دم، هر چه هست را بپذیرد، برای این که بتواند حکم اعدام را متوقف کند. خانواده قاتل، مزاحم خانواده مقتول می شوند، مرتب التماس می کنند، خود را ذلیل می کنند تا بتوانند رضایت بگیرند: یک نمایش عاطفی سهمگین. اینجا خلائی به وجود می آید که کمپین های مختلف سعی در پر کردنش دارند، خیریه ها و افراد سلبریتی از فعالان مدنی گرفته تا هنرپیشه ها راه می افتند تا از خانواده مقتول رضایت بگیرند. آنها تفسیر ناقص و معوجی از پرونده دارند و فشار اجتماعی سهمگینی برای خانواده مقتول تدارک می بینند که در واقع انسانی و منصفانه نیست. خانواده ایی که باید هم با مرگ و سوگ کنار بیاید هم با طلبکاری دیگران درباره کار درست: بخشش.

اما چرا مجازات اعدام فقط دو گزینه صفر و یک (بخشش یا قصاص) دارد؟ چرا حد وسطی مثل زندان طولانی مدت وجود ندارد؟ خیلی از خانواده‌ها قصاص می‌کنند چون تحمل ندارند که درست فردای بخشش، قاتل فرزندشان در خیابان آزاد و رها، راه برود. فعالان مدنی تقصیری هم ندارند، در چارچوب فعلی جز کسب رضایت خانواده مقتول، استراتژی دیگری نیست، برای اینکه منطق این کنش اجتماعی تغییر کند، باید رویکرد قضایی به پرونده های قتل تغییر کند.

ادامه‌ 👇👇