…فهمیدیم لشکر قرار است در منطقه‌ای که کار آبی لازم دارم عملیات انجام بدهد و برای همین باید دو گردان غواص از نیرو‌های زبده لشکر آما

#حماسه_یاسین
#قسمت_سوم

فهمیدیم لشکر قرار است در منطقه ای که کار آبی لازم دارم عملیات انجام بدهد و برای همین باید دو گردان غواص از نیرو های زبده لشکر آماده شوند، یکی در اختیار تخریب و دیگری در اختیار اطلاعات عملیات قرار بگیرد. حالا هم قرار است از بین بچه های تخریب و طی یک آموزش فشرده برای ۲ گروه ۵۰ نفره-که ما گروه اول بودیم- در مدت ۲۰ روز یک عده انتخاب شوند برای گردانی بنام یاسین تا با بقیه بچه هایی که از گردانهای دیگر لشکر دست چین شده اند گردان ویژه غواصی را تشکیل بدهند و آموزش تکمیلی را ببینند تا در منطقه ای که بعدا توضیح داده خواهد شد کار کنند. چند تن از غواصان تخریب هم باید به گردان دیگر غواصی که دست بچه های اطلاعات بود -یعنی گردان نوح- برای معبر زدن میرفتند.
شور و شعف خاصی بر بچه ها حاکم بود. هم فال بود و هم تماشا؛ هم آب بازی میکردیم هم گردان ویژه خط شکن بودیم.
با آمدن برادران رضایی و کشاورزو کمک آنها به برادر نظری که غواص با سابقه ای بود جمع مربیان تشکیل شد.
خیلی زود پی بردیم که خوشحالی اولیه ما بی ربط بوده است چرا که فشار کار و سختی آن از همان اول خود را نشان داد. پس خیلی سریع افکار رفت تو خط کار برای رضای خدا و تحمل سختی ها برای خدا چرا که نه فال بود و نه تماشا.
به ۵ گروه ۱۰ نفره تقسیممان کردند؛ به سرگروهی برادران : خزاعی، صادق نژاد،عامری و...
در گروه ما من بودم و جعفر موسوی و امیر رحمانی و جواد نظافت و ناصر آزاد فر و کریم عبدی و ابوالفضل سیرجانی و علی محمد زاده و تقوایی. علی شیبانی و مسعود احمدیان و شوریده دل هم که از رفیقان نزدیکم بودند و در گروه تقی خزاعی بودند. تقی یکی از بهترین برادرانم بود و خیلی دلم میخواست در گروه آنها باشم اما چیزی نگفتم چون میدانستم جبهه جای رفیق بازی نیست. تازه گروه خودمان هم خیلی خوب بود....

#ادامه_دارد

به آنتی اولیگارشی بپیوندید.