‍ ☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘..۲۷ شهریور سالروز درگذشت زاوین یدیقاریانس

‍ ☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘

۲۷ شهریور سالروز درگذشت زاوین یدیقاریانس

استاد زاوين يديقاريانس، پير و پيشکسوت موسيقی کلاسيک، بی ترديد اگر تنها موسيقيدان صاحب نام و با تجربه و با ذوق موسيقی کلاسيک خطهء آذربايجان نباشد، در رديف معدود هنرمندان موسيقی سزاوار احترام اين ديار است.هنرمندی که بعد از سالها کسب تجربه های مفيد درمویيقی و ارائه ذوق سرشار، هنوز خود را در مقام و مرتبه ای نمی بيند که کلامش رهنمون دوستداران موسيقی به ويژه موسيقی کلاسيک باشد؛خصلتی که بی شک ازخضوع و فروتنی و شخصيت هنرمندانه استاد مايه می گيرد، او می گويد:
« در سال ۱۲۹۳ ه. ش، در تبريز متولد شدم، در کودکی و نوجوانی با خام خيالی وخام دليها، عشقی وصف ناشدنی به موسيقی داشتم. اغلب با شنيدن آهنگ و نوای موسيقی دچار شور و حال غريبی می شدم، همان الفت و کششی که مرا از شش يا هفت سالگی به فراگيری موسيقی واداشت و ساز مورد علاقه ام (ويلون) را بر شانه نحيفم نشاند و نواختن را آغاز کردم. تنها خدا می داند که از همان ابتدای رفاقت و موًانست با ويلون، متحمل چه مرارتها و تمرينها که نشدم، با اين همه به ندرت از اين ساز جدا می شدم. عشق بود، عشق وعلاقه واسطه بود. من در اين ميان، فقط مجری دلباخته و عاشق موسيقی بودم.موسيقی در تبريز دارای قدمت و اعتبار بسياری است.از گذشته های دور از اين شهراستادان گمنام و نا آشنائی در عرصه موسيقی درخشيده اند. در طول ۷۷ سال ايام زندگيم، افتخار بودن در محضر استادان بزرگوار و شايسته ای را داشته ام که امروزه متاًسفانه ديگر در حيات نيستند. هنرمندان زنده و با ذوق شاهين دلانيان، عجب نادره هنرمندی بود. اولين بار نواختن ويولون را در محضر او شروع کردم- بعد در هنرستان موسيقی ائون گريگوريان( پدر روبيک گريگوريآن ويلونيست مشهور ايرانی) پا گذاشتم. استاد گريگوريان هم دنيايی ذوق و تجربه بود. سپس به کلاس و مکتب اساتيد گرانقدری همانند بابگن تام رازيان و شاواش باغداساريان که هر دو بعد از گذران ايامی در تجربه موسيقی از فرنگ به ايران آمده بودند راه يافتم- آن دو بزرگوار، ويولونيستهای ماهر و بی همتايی بودند و بی اغراق تعليم گرفتن از آنان تاًثير بسزائی در کيفيت نواختن من گذاشت. استاد شاواش کنسرواتور بلژيک را تمام کرده و در روسيه هم تحصيلات عالی موسيقی را به پايان برده بود و حضورشان در تبريز آن روزگار فرصتی بسيار مغتنم برای دوستداران موسيقی بود. در ايام تحصيل در تبريز، در هنرستان موسيقی، ارکستری ترتيب داده شد که من مايستر آن بودم شايد برايتان جالب باشد که بگويم در اين ارکستر ۲۵ الی ۳۰ نوازنده می نواختند و به سهم خودشان خوب هم می نواختند. به گمانم بايد نيم قرنی از ارائه تجربه من به شاگردان و علاقه مندان ساز و ويلون در شهر و زادگاهم گذشته باشد، روزگاری که تدريس را شروع کردم، خود هنوز در حال آموختن و کسب تجربه بودم. هنرستان موسيقی کانون مفيد و موثری دراشاعه موسيقی در تبريز بود. از سال ۱۳۳۵ که هنرستان بازگشايی شد، من و امثال من در راه اعتلای ذوق هنرجويان اين هنرستان بسيار تلاش کرديم، مشکلات زياد بود و گرفتاريها بی شمار، اما ما تحمل کرديم تا سرانجام هنرستان جا افتاد، صاحب قواعد و اصولی شد و هنرجويان شايسته ای تربيت شدند. همين سبب شد که خاطره سالها خستگی و مرارت را فراموش کنيم. هنرستان حسابی راه افتاده بود که متاًسفانه تعطيل شد و من هميشه دلتنگ و غصه داربسته شدن هنرستان موسيقی تبريز بوده و هستم. من موسيقی آذربايجان را ميراثی ارزشمند و معتبر می دانم و می شناسم. با اينهمه دلمشغولی، هرگز مجال کافی و وافی برای شناخت و تجربهء موسيقی کلاسيک ديارم دراختيار نگذاشت.
من موسيقی اصيل ايرانی را جدا از موسيقی آذربايجان نمی دانم و آن را شاخه ای از درخت پرباز و پر ثمر موسيقی سرزمينم می شناسم. به همين علت احترام و دلبستگی خاصی برای موسيقی اصيل ايرانی قائلم. آرزو می کنم که روزگاری دامنه تنگ نظری محدود شود و جماعتی دلسوز و صاحب نظر در موسيقی، برای گسترش و علمی تر کردن موسيقی اصيل و سنتی ايران کمر همت ببندند و راههای تازه ای برای معرفی موسيقی ايرانی به جهان و جهانيان در ابعادی وسيع و گسترده بيابند. هر چند موسيقی ارامنه برای بسياری ناشناخته و گمنام مانده است، اما در مجموع ازويژگيهای در خور اعتنائی برخوردار است. ارامنه هم مثل آذربايجانيها موسيقی خاص خود را دارند؛ ارامنه هم موسيقی فولکلوريک دارند و هم موسيقی کلاسيک. آرام خاچاطوريان آهنگسازی که کنسرتو برای ويلون دارد و شهرت ارکستر او جهانی است.» آشنايی با هنرمندان موسيقی ارامنه آذربايجان که سهم آنها در گسترش موسيقی اين منطقه انکارناپذير است می تواند ما را در شناخت هر چه بيشتر و بهتر تحولات موسيقی در آذربايجان ياری رساند.

@bargi_az_tarikh

☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘