سیاست، جامعه، فرهنگ، اقتصاد و دانشگاه در آلمان و اتحادیه اروپا ✔ همین آی دی در اینستاگرام 📚مشاوره تحصیلی و اجرای طرحهای پژوهشی، ترجمه کتب و مقالات تخصصی در حوزه علوم انسانی ✔ تبلیغات ارتباط با ما: @dachstudien1
🔹 خشونت و تاریخ نابرابری از عصر سنگی تا قرن ۲۱
#از_میان_کتاب
🔹 خشونت و تاریخ نابرابری از عصر سنگی تا قرن ۲۱
والتر شایدل/ چاپ ۲۰۱۷
در طول تاریخ سرچشمههای اصلی نابرابری تغییر کردهاند، ولی پیامد کلی آن یکسان مانده: بسط شکاف میان غنی و فقیر. این بدین معنی نیست که تاریخ همواره در یک جهت پیش رفته است. گویا تاریخ هرازگاهی دکمۀ ریست را فشرده تا نابرابری را بهطرزی چشمگیر، ولو موقت، کاهش دهد. بااینهمه، بررسی این دورههای تاریخی دلالتهای دلهرهآوری دارد: هربار که شکاف میان غنی و فقیر کاهش چشمگیری یافته است، بهخاطر بلایا، جنگها و شوکهای خشونتباری بوده که اتفاق افتادهاند. آیا میتوانیم بدون خشونت هم به این نتیجه برسیم؟
نابرابریهای اقتصادی با بسط مزرعهداری از خاورمیانه در حدود ۹ هزار سال پیش پدیدار شدند، و با پُر شدن زمینها و انعقاد اجتماعات کوچک در قالب جوامع بزرگتر رشد کردند. گورستانهای سرآمدان جامعه با اقلام مجلل که برای معدود ممتازین ساخته شده و از جاهای دور به محل دفن آورده شدهاند، آنقدر توسط باستانشناسان کشف شدهاند که از این روایت حمایت میکنند. امپراطوری روم اوج این فرآیند بسیار طولانی بود. تا به امروز هیچ دولتی به قدر روم نتوانسته است قدرت سیاسی در اروپا را به انحصار خود درآورد: به مدت چهار قرن، چهار نفر از هر پنج اروپایی تحت حکومت سزارها بودند.
فرآیند تمرکز ثروت در چنگ رأس هرم به مراتب پرشتابتر از رشد اقتصاد بود: در بازۀ ۲۰۰ پیش از میلاد تا ۱۰۰ میلادی، بزرگترین ثروت ثبتشدۀ متنفذین روم صدبرابر شد در حالی که جمعیت امپراطوری فقط ده برابر افزایش یافت. برخی از اشراف مالک هزاران برده بودند، یعنی حتی بیشتر از بزرگترین مزرعهداران ایالتهای جنوب پیش از جنگ داخلی آمریکا. از لحاظ ثروت خالص شخصی، فاصلۀ ثروتمندترین افراد از مردم معمولی به اندازۀ فاصلۀ بیل گیتس از متوسط آمریکاییان امروزی بود. این روند تا حدودی تا فروپاشی امپراطوری روم ادامه یافت، چنانکه قصرهای شخصی جایگزین عمارتها شدند و برخی افراد مالک چندین شهر و روستای کامل بودند.
تا اینکه امپراطوری از هم پاشید. در قرن پنجم میلادی، یک سلسله فجایع هولناک (ستیز داخلی، تهاجمات بربرها، تغییر اقلیمی) نیمۀ غربی امپراطوری را از پای درآورد. ثروتهای کلان ابرثروتمندان (آن نمونههای آغازین جهانیسازان که مالک داراییها بودند و در کل مدیترانه سرمایهگذاری میکردند) غیب شد. ماجرا زمانی وخیمتر شد که طاعون خیارکی وارد اروپا شد: سیلاب یک بیماری همهگیر که بخش بزرگی از جمعیت را با خود بُرد. این بیماری آنقدر کارگر کشت که قیمت کارگر سر به اوج گرفت، و قیمت زمین که اکنون فراوان و محروم از کشتگر بود سقوط کرد؛ در نتیجه وضع تودهها بهتر شد و ملّاکان فقیرتر شدند. ژوستینین، امپراطور بیزانس، بیهوده در قسطنطینه میکوشید با حکم خود دستمزدها را پایین نگه دارد. اسناد پاپیروس که در مملکت نزدیک بیزانس یعنی مصر باقی ماندهاند، نشان میدهند که درآمدهای واقعی کارگران معمولی مزارع ۱۵۰ درصد افزایش یافت. حاصل هزار سال نابرابری سرسامآور رومی در یک بازۀ طولانی رنج و جابجایی از میان رفت، دورۀ موسوم به «عصر ظلمت» که نامش هرچند اکنون مرسوم نیست ولی پُر بیراه هم نیست.
کاهش شکاف میان فقیر و غنی، هزینۀ بالایی داشت چون فرهنگ مادی افول کرد و ناامنی گسترش یافت: شهرها آب رفتند، جریانهای مبادلاتی خشک شدند، و صلح و نظم امپراطوری جای خود را به مناقشات میان زورمندان محلی داد. این تعدیل عظیم، در عین حال، الگویی وضع کرد که در سراسر تاریخ تکرار شد: نابرابری افزایش مییافت تا اینکه (یا مگر اینکه) یک شوک مهیب این فرآیند را معکوس میکرد، ولی فقط تا زمانی که اثر شوک ملموس بود. لذا وقتی که مصیبت در خاتمۀ قرن هشتم فروکش کرد، سرآمدان دوباره مشغول انباشت ثروت و قدرت شدند، و آن چرخۀ آشنا از سر گرفته شد. جمعیت بازیابی شد که به کاهش دستمزدها انجامید، و شهرها و تجارت گسترش یافتند تا آن معدود افراد خوشجا بهرهمند شوند. اربابان هم به نوبۀ خود جایگاه دهقانان را به رعایا و کشاورزان بدهکاری کاستند که زمینهای خود را از دست داده و مجبور بودند در عوض امرار معاش سادۀ خود کار کنند. تاریخ که به ۱۳۰۰ یعنی اوج دورۀ میانی قرونوسطی رسید، اروپای مسیحی لابد دوباره به اندازۀ دوران رومیها نابرابر شده بود؛ و دوباره توسعۀ اقتصادی مصادف با افزایش اختلاف درآمد و ثروت شد.
@dachstudien
🇪🇺🇩🇪
کانال تخصصی مطالعات آلمان و اروپا
ادامه 👇👇👇