🎥 معرفی فیلم.. «برادران» Brüder

🎥 معرفی فیلم

"برادران" Brüder

👈 روایتی از جوانان اروپایی که به داعش پیوسته و سپس به وطن خود باز می گردند.

✍ قسمت اول

یان یک جوان دانشجوی باهوش آلمانی است که با طارق دانشجوی پزشکی اهل سوریه در یک خانه ی مشترک زندگی می کنند. یان از پدر و مادر خود جدا شده و رابطه ی خوبی با والدین خود ندارد. او بیش از حد سیگار می کشد، الکل می نوشد و بسیار مضطرب و پر استرس و بی هدف زندگی می کند. یان پس از خبر فوت پدربزرگش طی مشاجره ای با پدر خود اقدام به قتل وی می کند، اما موفق نمی شود. یان چندین بار از شدت اضطراب و افسردگی اقدام به خودزنی می کند. طارق در کنار تحصیل خود در آلمان در یک کلینیک پزشکی مشغول به کار است. پدر و مادر، خواهر و برادر طارق در جنگ سوریه در حلب گرفتار شده اند و طارق اخباری زیادی از آنها ندارد. تا بالاخره روزی طارق با خبر می شود که خواهرش تنها از سوریه به آلمان رسیده است. بنابراین همراه با یان برای استقبال او به سمت اداره ی مهاجرت و پناهندگی در ایالت بادن وورتمبرگ می رود. سمیعه، خواهر طارق باید سه ماه طبق قوانین پناهندگی در یک سالن شلوغ با چندین پناهنده دیگر که اقامتگاه اضطراری و موقت نامیده می شود، به سر برد. سمیعه به علت شکنجه و آسیب روانی که در بند داعشی ها به او وارد شده، از اقامت در آن محل خودداری می کند. در ادامه ی فیلم سمیعه از شدت آسیب های جسمی و روانی که دیده اقدام به خود کشی می کند، اما یان او را نجات می دهد. یان و طارق بالاخره موفق می شوند، وی را از آن محل به خانه خود منتقل کنند.
یان در محل نگهداری پناهندگان با یک مسلمان افراطی اهل صربستان به نام حسنوویچ آشنا می شود. این دیدار بعدا زندگی او را کاملا متحول می کند. حسنوویچ در کمپ پناهندگان به دنبال جذب جوانان مسلمان به مسجد خودشان است. او به آنها وعده ی کمک می دهد. یان ابتدا از دیدار او خوشحال نمی شود. اما با جستجوی نام حسنوویچ در فیس بوک با افکار وی آشنا می شود و تصمیم می گیرد به مسجد آنها سر بزند. اولین دیدار یان در مسجد برای او بسیار ناآشنا و غریب است. حسنوویچ و سایرین به گرمی از یان استقبال می کنند. حسنوویچ در خطبه ی خود زندگی در آلمان را چنین توصیف می کند:
"ببینید خواهران و برادران من! ما در یک جامعه ی بی دین (آلمان) زندگی می کنیم. در این جامعه آنقدر که انجمن حمایت از حیوانات وجود دارد، گروه هایی که به انسان ها کمک می کنند، وجود ندارد. اینجا روابط انسان ها بسیار سرد و بی عاطفه است. زندگی سایر انسان ها برای آنها اهمیت ندارد. آنها برای ما مسلمان ها هم ارزشی قائل نمی شوند. روزانه تعداد زیادی مسلمان بی گناه، زن و بچه بی گناه کشته می شوندف اما برای این ها اهمیت ندارد. چون مسلمان هستند و در عراق سوریه و جاهای دیگر زندگی می کنند."
یان از این سخنان بسیار شگفت زده می شود و به فکر فرو می رود. پس از آن طی چندین برخورد گرم با حسنوویچ تصمیم می گیرد که مسلمان شود. سیگار و الکل را ترک می کند، قرآن و نماز خواندن یاد می گیرد، 5 هزار یورو از پولی که پدربزرگش برای وی کنار گذاشته بود به عنوان زکات به انجمن مسلمانان کمک می کند، خود را ختنه می کند و آماده می شود برای گرایش به اسلام. این کار حسابی خشم طارق، سمیعه و مادر یان را در می آورد. طارق چندین بار به او هشدار می دهد که حسنوویچ و سایر دوستان مسلمان او فهم درستی از اسلام ندارند. اما یان تصمیم خود را گرفته و به شدت افکار افراطی حسنوویچ را دنبال می کند. روزی یان با خبر می شود که دو دوست مسلمان برای جنگ به سوریه می روند و او هم تصمیم می گیرد که برای جنگ و خدمت به خلافت داعش راهی سوریه شود. طارق سعی می کند مانع او شود. اما نا کام می ماند. در نهایت طارق تصمیم می گیرد برای نجات والدین خود با حمایت نیروهای امنیتی آلمان که از قبل تمام را دنبال می کنندف همراه یان به سوریه روند.


ادامه در پست بعد 👇👇👇