مرکور-گاهی در زندگی رؤیاها به حقیقت می‌پیوندند

مرکور-گاهی در زندگی رؤیاها به حقیقت می پیوندند. اما گاهی نیز کابوس ها چنین می شوند –مانند دیروز برای احزاب فراگیرِ سوسیال مسیحی و سوسیال دمکرات. درعصر انتخابات، آخرین جرقۀ امید از بین رفت که بعد از یک مبارزات انتخاباتی که آدمی مایل است آن را فراموش کند، از خواب بدی بیدار شوند و متوجه شوند همۀ اینها درخواب بوده است. اینکه در پایان نتیجه برای رفقا بدتر از حزب خودی هم بود، تسکین چندانی برای اتحادیۀ سوسیال مسیحی نمی تواند باشد. زیرا ایالتی که شش دهۀ تمام دژ تسخیر ناپذیرآنها بود اکنون شاهد همه نوع رنگی هست: سبز و نارنجی و آبی و سرخابی و قرمز و سیاه. حزب تشکیل دهندۀ دولت در بایرن، به قول رئیسش، مادر همۀ شکست ها را خورد.

برای این شکست دلایل زیادی وجود دارد: بایرنی هایی که با وجود رشد اقتصادی در ایالت، دچار اجاره های بالای مسکن و قطارهای پر ازآدم و ظرفیت کم در مهدکودک ها هستند، وضعیتی که به سبزها کمک کرد. خستگی از مرکل که رأی دهندگان را به آغوش حزب آلترناتیو برای آلمان فرستاد. مهاجرت که بایرن را به دیگر ایالت های آلمان شبیه تر می کند. همۀ اینها نیاز به پاسخ های هوشمندانه داشتند. اما آن دو نفر در رأس حزب، علاوه بر اینکه طراوت ذهنی نداشتند، فاقدِ حس مسئولیت شناسی هم بودند تا خیر-و- صلاحِ حزب را بیشتر از منافع خود بخواهند. اما به ویژه سیاستمدارانِ درجۀ اول، آن صلابت رفتاری را نداشتند که ضروری می بود تا با تحقیر فرهنگی اتحادیۀ سوسیال مسیحی توسط احزاب مخالف مقابله کنند. معلوم است که اتحادیۀ سوسیال مسیحی حزبِ تحریک کنندگان یا جنگجویان صلیبی و یا قاتلان مدیترانه ( اشاره به غرق شدن پناهجویان در مدیترانه است) نیست که آنها ادعا می کردند. اما اگر فیلمنامه ای برای افول وجود می داشت اتحادیۀ مسیحی صفحه به صفحۀ آن را اجرا کرد، اشتباه به اشتباه: ابتدا ماهها مشغولیت به خودِ دو خروس جنگی یعنی زِهُوفِر و زُودِر. بعد بحرانِ کامل از اختیار خارج شده با صدراعظم. افزون بر این نحوۀ مبارزات انتخاباتی زُودِر که بیش از حد در آن صحنه سازی بود (الزام به نصب صلیب در نهادهای دولتی ) و این تصور غلط که می توان احساسات جریحه دارشدۀ خیلی از بایرنی ها را با هدایای انتخاباتی ترمیم کرد. احساسات را نمی توان خرید.

یک رئیس اتحادیۀ سوسیال مسیحی که یک دهۀ تمام سرنوشت حزب را دراختیار دارد نمی تواند واقعاً فکر کند می تواند بعد از سقوط در سمت خود بماند –اما دقیقاً همین را زِهُوفِر می خواهد به حزب مبهوت خود تحمیل کند. می توان آن را به عنون شهامت مورد تمجید قرار داد. نیز به عنوان مدرک دیگری برای اینکه اتحادیۀ سوسیال مسیحی به پایین ترین درجه سقوط کرده است. حتی اگر درست باشد که صدراعظم با سیاست پناهجوییِ خود و حرکت به چپ اتحادیۀ دمکرات مسیحی، خواهر کوچکتر را در وضعیتی غیرقابل تحمل در مقابل حزب آلترناتیو برای آلمان قرار داد اما زهوفر نیز سهم خود را ادا کرد به این شکل که وارد برخوردهای عجبیی با طیف های لیبرال محافظه کار جامعه شد. 18 درصد رأی برای سبزها در درجۀ اول ناشی از درخشش بالای برنامۀ حزبی یا نامزدهای آنان نیست. بلکه به ویژه کارت زردی به اتحادیۀ سوسیال مسیحی استکه در شور و شوق اینکه رأی دهندگان خود را از حزب آلترناتیو برای آلمان پس بگیرد فراموش کرد رأی دهندگان دیگری نیز وجود دارند (یا داشتند).

به افول جناح چپ که از دهۀ هشتاد شروع شده، اکنون شکاف شکاف شدن طیف میانه نیز اضففه شده است. هنوز معلوم نیست این انتخابات چه اهمیتی برای ایالت و نفوذ تعیین کننده اش در برلین خواهد داشت. بایرنِ محافظه کار به آمار خوبِ برلین کمک کرده است. بسیاری از رئیسان ایالت ها، از جمله از اتحادیۀ دمکرت مسیحی، که همیشه اتحادیۀ سوسیال مسیحی را به رفتارهای غیر انسانی متهم می کنند کارهای مثبت خود را با پولی انجام می دهند که ایالت مؤفق بایرن برایشان واریز می کند. ثبات سیاسیِ بایرن ارزشی است که در زمان های نا آرامی به یادش خواهیم افتاد. شاید در رسانه هایی نیز که از تحریک گله دارند و اما جلوی نفرتشان به اتحادیۀ سوسیال مسیحی را نمی گیرند.

حزب اکنون درانتظار روزهای خشم است. با این وجود وقتی سر-و-صداها خوابید احتمالاً مارکوس زودر با اقتدار ائتلاف جدید را هدایت خواهد کرد. خیز از زُودِر چه کسی می تواند؟ اتحادیۀ سوسیال مسیحی یک شکست تحقیرآمیز را باید تحمل کند. اما مانند وضعیتش مانند اتحادیۀ دمکرات مسیحی در برخی از ایالت های آلمان نیست و اصلاً هم نمی توان وضعیتش را با وضعیت تأسف بار حزب سوسیال دمکرات در بایرن مقایسه کرد. زُودِر به اندازۀ کافی باهوش هست که بداند باید جایگاه خود وحزبش را از نو تعریف کند.