داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ نامردِ فمینیستنمایِ پرمدعایِ متوهم. عابد کریمی | بی قانون.. تلنگر است
✅ نامردِ فمینیستنمایِ پرمدعایِ متوهم
عابد كريمی | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
مانند تلنگر است. حس میکنی سالها توهم زده بودی و با اعتقادات به ظاهر روشنفکرانه عمر و جوانی را تلف کردی. شاید اگر خبر مرگم، چهار ساعت وقت میگذاشتم و بیشعوری را میخواندم حالا اینقدر احساس بیشعوری نمیکردم. هرچند اگر کسی میپرسید بیشعوری را خواندهای، با کمال بیشعوری میگفتم: برات متأسفم؛ هر انسان باشعور و متمدن باید این کتاب را بخونه!
البته همین که بدونِ خواندن بیشعوری، بیشعوریام را لمس کردهام قابل ستایش است.
واقعاً زجرآور است بعد از سالها بفهمی این همه ادعای فمینیسم بودن و حامی حقوق زنان بودن تخیل و توهمی بیش نبوده است. چقدر با ژست روشنفکری برای تساوی حقوق زن و مرد گلو پاره کردم. چقدر با چُ.. مثقال سبیل تابخورده به نشانه تأسف برای مردها سر را مانند خر تکان میدادم و لج همه را در میآوردم. هرچه دوستان کلمات رکیک با محتوای چاپلوسانه نثارم میکردند بیشتر احساس موفقیت میکردم. ولی زهی خیال باطل... چون شاید نه به عنوان یک زن یا مرد، بلکه به عنوان یک موجود مسخره و کُندذهن خودم به حامی حقوق انسانی، اجتماعی و... نیاز داشتم.
البته شکست بزرگ هنگامی کمرم را خم کرد که همسرم پا به زندگی من گذاشت.
در حقیقت من هیچ وقت با انسانی که جنسیتی به غیر از خودم دارد رابطه مستقیم نداشتم تا به حقوقشان احترام بگذارم. تا آن روز فقط با یک زن رابطه نزدیک داشتم که آن هم مادرم بود. مادرم هم اولاً در کشمکش و رابطه تنگاتنگ با پدرم و پنج فرزند ذکور، اگر تا حدودی ظاهرش را نادیده بگیریم برای خودش مردی شده بود. دوما اینقدر اقتدار و دستهای سنگینی دارد که مثل سگ از او حرفشنوی داریم و جرأت اظهارنظر در برابرش نداشتیم.
چندباری هم برای پیدا کردن نیمه گم شده خود تلاش کردم. اما بیشتر اوقات چنین روابطی یا با حقارت و ضایع شدن من به پایان میرسید یا پس از مدتی به تفاهم نمیرسید.
اما همسرم، خیر... خودم به خودم فهماندم حامی مطالبات زنان که نیستم هیچ، بلکه رفتارهای خودپسندانه و خودخواهانه من حتی حامی حقوق مردانه و نامردانه خودم هم نبوده است.
ابتدای نامزدی بحث مهریه پیش آمد. تا به خودشان بجنبند و به تعداد سکه، مثقال و گرم فکر کنند به همسرم گفتم: چرا برای حقوق زنان ارزش قائل نیستی؟ چرا روی بانوی اصیلی چون همسر من قیمت میگذاری؟ جسد من هم به چنین کار بیشرمانهای تن نخواهد داد.
اصلاً چرا تو مهریه مشخص نمیکنی؟ به احترام بانوان این سرزمین تو اولین بانو باش که به شوهرت مهریه میدهی. بنده خدا همسرم وقتی سماجت و مزخرفات من را شنید از ترس آبرویش گفت: من مهریه نمیخوام، تو هم دیگه این حرفا را جایی نزن.
در دوران نامزدی با همسرم طی کردیم که گذشته و روابط شخصی پیش از ازدواج هر کدام ربطی به طرف مقابل ندارد.
ولی من گاهی با بیشرمی و آب و تاب از جزيیات روابط ناموفق و خواستگاریهای متعدد پیش از ازدواج و مشخصات آن دخترها برای همسرم تعریف میکردم. حالا وااااای به روزی که همسرم اسم یکی از پسرهای سابق دانشگاه را به زبان میآورد. خون در رگهای به ظاهر غیرت و در واقع حسادتم به جوش میآمد و با داد و فریاد میگفتم: دوسش داری؟ بگو خجالت نکش. میخواستی بهش بله بدی، کسی جلوت را نگرفته بود!
و اما روزهای ابتدایی زندگی مشترکمان همسرم بیکار بود. وقتی خسته یا بیمار میشد یا میزبان یک گله از فامیلهای من بود بارها از من تقاضای کمک کرد. این تقاضا همیشه با پاسخی عادلانه در جهت تساوی حقوق زن و مرد همراه بود. میگفتم: من سرکار میرم و تو مسئولیت اداره خونه را داری. دوست داری تساوی حقوق زن و مرد رعایت نشه؟ آیا به خاطر فمينیسم بودن و حمایت از حقوق زنان باید مورد ظلم و سوءاستفاده قرار بگیرم؟
اما حالا مدتیست من بیکارم و همسرم شاغل است. به اجبار از صبح تا شب جلوی تلویزیون لَم میدهم زیرا غرور مردانهام اجازه دست زدن به کار خانه نمیدهد. به همسرم هم میگویم: عزیزم خونهداری یه کار زنونه است، دلت میاد شوهرت، مرد رویاهات، آقای زندگیت... مثل زن خونهدار پخت و پز و جارو پارو کنه؟
البته همسرم خیلی فهمیده است و جواب نمیدهد. هرچند تکان دادن سرش کمی عجیب و ناراحت کننده است، که آن را هم به خاطر حمایت از زنان هموطن مانند یک مرد اصیل ایرانی زیرسبیلی رد کرده و نادیده میگیرم.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanoo