چو گلهای سپید صبحگاهی.. در آغوش سیاهی.. شکوفا شو … … … … … … …به پا بر خیز و پیراهن رها کن

چو گلهای سپید صبحگاهی

در آغوش سیاهی

شکوفا شو ...................

به پا بر خیز و پیراهن رها کن

گره از گیسوان خفته واکن

فریبا شو

گریزاشو

چو عطر نغمه کز چنگم تراود

بتاب آرام و در ابر هوا شو ..............

به انگشتان سر گیسو نگهدار

نگه در چشم من بگذار و بردار

فروکش کن

نیایش کن

بلور بازوان بربند و واکن

دوپا بر هم بزن ؛ پائی رها کن ............

بپر ؛ پرواز کن ؛ دیوانگی کن

ز جمع آشنا بیگانگی کن

چو دود شمع شب از شعله بر خیز

گریز گیسوان بر بادها ریز .............

بپرداز

بپرهیز

چو رقص سایه ها در روشنی شو

چو پای روشنی در سایه ها رو .........

گهی زنگی بر انگشتی بیاویز

نوا و نغمه ای با هم بیامیز

دلارام

میارام ....................................

گهی بر دار چنگی

به هر دروازه روکن

سر هر رهگذاری جستجو کن

به هر راهی ؛ نگاهی

به هر سنگی ؛ درنگی

برقص و شهر را پر های و هو کن .........

به بر دامن بگیر و یک سبد کن

ستاره دانه چین کن ؛ نیک و بد کن

نظر بر آسمان سوی خدا کن

دعا کن

ندیدی گر خدا را

بیا آهنگ ما کن ....................

منت می پویم از پای فتاده

منت می یابم اندر جام باده

تو بر خیز

تو بگریز ...............................

برقص آشفته بر سیم ربابم

شدی چون مست و بی تاب

چو گلهائیکه می لغزند بر آب

پریشان شو بر امواج شرابم

رقص ایرانی-سیاوش کسرایی-دکلمه رضا پیربادیان


لینک کانال دکلمه های رضا پیربادیان
@deklamehayepirbadian