غریب آمدی و آشنا رفتی اما من که خوب میشناسمت ری را … … …من بارها … تو را بارها در انتهای رویایی غریب دیده بودم

غریب آمدی و آشنا رفتی اما من که خوب میشناسمت ری را.......

من بارها... تو را بارها در انتهای رویایی غریب دیده بودم

تو را درخانه ، در خواب آب ، در خیابان ، در انعکاس رخسار

دختران ماه... در صف خاموش مردمان، اتوبوس ، ایستگاه ،

و سایه سار مه آلود آسمان.....



چه احترام غریبی دارد این خواب

این خاطره

این همه دیده که دریا...

ری را ! تمام این سالها همیشه کسی از من سراغ تو را میگرفت

تو نشانی من بودی و من نشانی تو...گفتی بنویس من شمال

زاده شدم اما تمام دریاهای جنوب را من گریسته ام...



راه دور تهران آیا همیشه از ترانه و آواز ما تهی خواهد ماند؟



حوصله کن ری را

خواهیم رفت...

اما خاطرت باشد...

همیشه این تویی که میروی

همیشه این منم که میمانم

غریب آمدی آشنا رفتی- صالحی-دکلمه رضا پیربادیان

لینک کانال دکلمه های رضا پیربادیان
@deklamehayepirbadian