💎 حاکمیت مطلق قانون.. 📥 «Ignorance of the law does not exempt one from obeying it»

💎 حاکمیت مطلق قانون

📥 «Ignorance of the law does not exempt one from obeying it»

🔻 «بی‌اطلاعی از قانون، فرد را از اطاعت آن مستثنی نمی‌کند»!

✍ بهروز زواریان

💎 چنان‌که می‌دانیم نظام حقوقی انگلستان، هیچ‌گاه با اصول حقوق رمی متأخر که در اروپای قاره‌ای بستر «مطلقه‌گرایی» را فراهم کرد آشنایی نیافت. از همین جهت «شاه انگلستان» هرگز مافوق قانون نبود. هرچند پادشاه انگلستان از موقعیت ویژه‌ای در برابر حقوق جاری برخوردار بود و با استعانت از این اصل که «پادشاه خطا نمی‌کند»، امکان تعقیب قضایی وی وجود نداشت، اما شاه مافوق قوانین نبود و چنان‌چه هرگونه خسارتی برای کشور به بار می‌آورد، طرح دعوی علیه وی ممکن بود.

💎 از قرن سیزدهم، براکتون(که به مدت بیست سال قاضی حکومت هنری سوم بود)، به دفعات متعدد بر «حاکمیت مطلق قانون» پافشاری می‌کرد و دائما تکرار می‌کرد که انگلستان تابع یک شاه نیست، بلکه منقاد خداوند و حقوق است.

💎 به این ترتیب از نظر او، این قانون است که پادشاهی را می‌سازد و سنت قدیمی (#کامن‌لا، همانا عبارت از به انقیاد کشیدن حاکم در برابر حقوق بود). روشن است که پس از مرگ الیزابت در ۱۶۰۳، سلطنت انگلستان به جک اول، پسر ماری استوارت رسید که خود او تحت تأثیر ایده‌های ژان بدن قرار داشت. جک، در کتابی و در پاسخ به نظرات کلونیست‌های ضد سلطنت، و ادعاهای کلیسای رم، مبنی بر برتری حاکمیت پاپ پاسخ‌هایی را ارائه کرد.

💎 او استدلال کرده بود که قدرت پادشاه ناشی از خداوند است و سرپیچی از شاه، همچون سرپیچی از خداوند، کفر است. بدیهی است که منشور ماگنا کارتا، و نیز نهادهای انتخابی فعال، در تعارض با دیدگاه مطلق استوارت قرار می‌گرفت، و اگرچه مفهوم «امتیاز ویژه»، مورد توجه قرار گرفته بود و هم‌چنین، قاضی سر ادوارد کوک، محدودیت‌های عمل قضایی و تقنینی را به جک اول گوشزد کرده بود، مونارشی انگلستان جز در «چشم‌پوشی» از پادشاهی مطلقه و تمسک به حاکمیت قانون نتوانست تداوم یابد.

💎 در نتیجه، پادشاه در پارلمانش، و در حلقه مشاوران و بر اساس نظر آن‌ها حکم می‌کرد. به این ترتیب حاکمیت، از آن پس، در بطن پارلمان بود، و پادشاه نمی‌توانست در حاکمیت نقشی داشته باشد مگر با همکاری پارلمان، و از همین روی بود که راه برای تحکیم بنیاد «حقوق عمومی انگلستان»، یعنی حاکمیت پارلمان باز شد.

📚 زولر، الیزابت، درآمدی بر حقوق عمومی، صفحات ۸۱ الی ۸۷.

🔆 درباره فلسفه، علم‌سیاست و حقوق
📍#به‌اشتراک‌بگذارید

🚫 @MinervaEule1367

📚 https://t.me/denkenfurdenken