🔆 امروز، توجه به مرگ سقراط، یادآور اعدام «عقل» توسط «اکثریت» است. 🔆 باید از ایران دفاع کرد، به نام یا به ننگ«جواد طباطبایی».🇮🇷 🔆 درباره تاریخ، فلسفه، علمسیاست و علمحقوق. 🇮🇷: @MinervaEule1776 📚: https://t.me/denkenfurdenken
💎 تحریر محل نزاع در اندیشه سیاسی جدید در اروپا.. ✍ بهروززواریان
💎 تحریر محل نزاع در اندیشه سیاسی جدید در اروپا
✍ بهروززواریان
💎 چند روز پیش از این، پس از دو ماه مطالعه مداوم و بیوقفه کتاب «تاریخ اندیشه سیاسی جدید در اروپا» اثر جواد طباطبایی، دو فصل نخست آن را به پایان رساندم. هرچند این دو فصل را بارها در دست مطالعه گرفتم، تا دستکم وجوهی از آن بر من روشن شود، باز هم در بحث مبانی پدر گلاسییوس، و درک جدید او از نسبت قدما و متأخرین به دلیل پیچیدگی بحث بازماندم و دوباره باید به آن_و البته بسیاری از بخشهای دیگر کتاب_ بازگردم تا وجوه دیگر بحث در باره نسبت «سنت و تجدد» تا حدودی ایضاح شود.
💎 با این همه، آنچه که در اینجا میآورم، حاصل این مطالعه و ارائه خطوط و سرفصلهایی است که مخاطب را صرفا برای ورود در بحث آماده میکند. جواد طباطبایی در این فصل نخست نشان میدهد که اولا این «مفهوم سنت چیست و چگونه در دستگاه الهیات مسیحی تدوین شده است؟ به این ترتیب مخاطب او، ضمن دریافت این مبنا، سپس در مییابد که چگونه از سده ۱۲ تا ۱۴ در اروپا به نوعی، گونهای از «نوزایش ممکن شده» و در سده ۱۶ تثبیت شده است؟
💎 اما، آنچه که بیش از همه در راستای خطی که طباطبایی دنبال میکند اهمیت دارد، این پرسش اساسی ماکس وبر است که«کدامین مجموعه از شرایط موجب شد که چنان نمودهای فرهنگی در مغرب زمین و_(«تنها در مغربزمین»)_پدیدار شود که در راستای تحول و ارزش و اعتبار جهانی قرار دارند؟» از سویی طرح این پرسش مقدر ضروری است که «چگونه در درون سنت باب بحثهای جدید در اندیشه اروپایی باز شد؟»
💎 در این راستا، او، بحثهای «کارل اشمیت» و نگاه «کارل لویت» را باز میکند تا نشان دهد که چگونه آنها بحث «تداوم» را در روند عرفیشدن مورد التفات قرار دادهاند. اما این انتهای بحث نیست، چراکه پس از این، میبایست نقد «هانس بلومنبرگ» بر مبانی کسانی که روند عرفی شدن را در تداوم میبینند مورد التفات قرار بگیرد. وانگهی، بلومنبرگ، در این راستا با نقد در مبانی آنها نشان میدهد که آنها نه تنها به «مشروعیت دوران جدید توجه نمیکنند»، که حتی آن را دیدگاهی «تجددستیز» قلمداد میکند، تا این نکته را برجسته کرده باشد که آنها در پی این هستند که مشروعیت مسیحیت را در دوران جدید مورد بحث قرار دهند. در حالی که بحث بلومنبرگ ناظر بر مبانی است که جهت دوری جستن از طولانی شدن کلام باید در فرصت دیگری به آن بپردازیم.
💎 اما در این میان، طرح پرسش دیگر ماکس وبر در بحث #اصلاحدینی کاملا ضروری است. چراکه از این نظرگاه وبر، روند عرفی شدن با همین «اصلاحدینی» ممکن شده است و به این ترتیب بدون دریافت بحث لوتر_که ضمنا اشاره میکنیم طباطبایی آن را به فصل پس از آن محول میکند_ فهم دیدگاه لویت و اشمیت ومناقشه بلومنبرگ بر آن دو غیرقابل فهم است. به این ترتیب ضروری است که پس از مطالعه دقیق این دوفصل نخست، پس از مطالعه بخش اصلاح دینی، مخاطب بار دیگر به دو فصل نخست بازگردد تا با اطلاعات جدید، مواد آنها را به محک فصل سوم نیز زده باشد.
💎 لازم میدانم خاطرنشان کنم که من همه این مواد را، حتی در جایی که ناحیههایی از آن را هم به نسبت متوجه شدهام در ذهن حاضر دارم، و هرکجا که متوجه شوم که او، به فصلهای دیگر ارجاع میدهد آن را در جایی دیگر یادداشت میکنم تا در پژوهشهایی که پس از این خواهیم داشت کدهای پژوهشها را در یک جا گردآورده باشم. به عنوان نمونه، تا جایی که در خاطر دارم، فهم صفحه ۲۰۰ کتاب، در ایضاح مفهوم پیشرفت، باید ناظر بر صفحات ۱۸۴ و ۱۹۴ آن کتاب در تمایز «دین پیشرفت»، «پیشرفتدیانت» و «پیشرفتدینی» باشد. ضمن اینکه مخاطب در عین حال باید سده دوازدهم و «نوزایش و تحولات آن» را در ذهن حاضر داشته باشد.
💎 بدیهی است، زمانی که اطلاعات خود را به محک فصل سوم آن دفتر بزنم، دیگر بار، آن را در اختیار علاقه مندان به بحث «اندیشهسیاسی» و ضمنا «سنت و تجدد» قرار خواهم داد تا روشن شود که شاهد عبور سرسام آوری از بحثهای مبتذل روشنفکران و... در بحث «سنت و مدرنیته» هستیم.
@MinervaEule1776
https://t.me/denkenfurdenken