❌بخشی از کتاب جدید جواد طباطبایی که در دست آماده‌سازی است❌.. 🖇ایرانشهری غرق خون است و نمی‌میرد

❌بخشی از کتاب جدید جواد طباطبایی که در دست آماده‌سازی است❌

🖇ایرانشهری غرق خون است و نمی‌میرد

📋در روزهای اخیر خبرهای بهجت‌اثری از برگزاری نشستی با عنوان «نگاهی به آورده‌ها و بایسته‌های ... در دانش سیاست» در فضای رسانه‌های مجازی پخش شد و همچون مائده‌ای برای روزنامه‌هایی بود که چیزی برای گفتن ندارند. عنوان اصلی یکی از روزنامه‌ها، با اعلامِ «نقد صریح فلانی به فلانی» چنین بود : «ایرانشهری مرده است!» ... در خلاصه‌ای از سخنان گوینده که در کانال خود او آمده گفته شده است که «اندیشۀ ایرانشهری مرده است» و روزنامۀ دیگری نیز از جناح مقابل این عنوان را ترجیح داده اعلام کند که «سلطنت ایرانشهری مرده است» و ... قدرِ مُتیقَّن آن است که آقایان مرده‌ای را شناسایی کرده‌اند که دارند بر نعش آن چوب می‌زنند و چون آن مردهْ مرده است، و دستش از دنیای استادان دانشگاه بومی شده کوتاه است، نمی‌تواند به اعلان ترحیم خود اعتراضی بکند و در مجلس ترحیمی که برای او آراسته‌اند فاتحه‌ای به روح خود بخواند!

💎 من، به عنوان کسی که از «سال‌هایی پیش دست آن مرحوم را گرفته و به میدان آورده بودم»، ناچارم آستین بالا بزنم و، اگر هم نمی‌توانم با دَمِ مسیحایی او را جانی دوباره بخشم، دست‌کم، او را با «دست‌های عاشق» خود کفن‌ـ وـ دفنی کنم، زیرا که، به قول نیچه در آغاز چنین گفت زرتشت، «او خطر کرده بوده است!» تا جایی که عقل سلیم حکم می‌کند، و ما مردمان عامی می‌توانیم دریافت، احتمال دارد، این همه چوب زدن بر مرده‌ای که توان دفاع از خود را ندارد، چوب زدن مردگان بر زنده‌ای است که «شبح او همچون #کابوسی» روح آنان را می‌آزارد و این اعلام مرگی که از هر طرف روانه می‌شود به معنای تصفیه حساب با آن موجودی است که مانند فرهاد «غرق خون بود و نمی‌مرد»، یعنی #نمی‌میرد، زیرا اگر زنندگان اینان‌اند، حبذا مردگان و بدا به حال زندگان که زباله‌دان تاریخ جای آنان خواهد بود! 🖊

🔸ملاحظات درباره دانشگاه/ فصل ضمیمه/ تهران/ مینوی خرد/۱۳۹۸