⭕️تصمیم گیری استراتژیک به شیوه استیو جابز، ۱۰۰ نفر در قایق نجات!

⭕️تصمیم گیری استراتژیک به شیوه استیو جابز، 100 نفر در قایق نجات!

جابز سالی یک بار، ارزشمندترین کارمندانِ اپل را به برنامه ای می برد که “ ١٠٠ نفرِ اول” نام داشت. انتخاب بر اساس یک معیارِ ساده انجام می شد: اگر مجبور بودی فقط ١٠٠ نفر را با خودت سوارِ قایقِ نجات کنی و به شرکتِ بعدی ببری، چه کسانی را انتخاب می کردی؟
اعضای این گروه دائمی نبودند. در واقع خیلی ها فقط یک سال عضو باقی میماندند و سال بعد از گروه کنار گذاشته می‌شدند. برخی از کسانی که اپل را ترک کرده‌اند گفته اند آنها که به این جلسات دعوت نمی‌شدند در مورد برگزاری این جلسات با هم صحبت نمی‌کردند اما همه می‌دانستند چنین جلساتی وجود دارد.

در ابتدای هر سال جابز ترتیب یک گردهمایی سه روزه را برای این گروه می‌داد. جلسات محرمانه بوده و حتی مکان آن هم فاش نمی‌شد.
از تمام اعضا خواسته می‌شد در مورد این جلسات به هیچ کس از جمله همکارانشان چیزی نگویند و حتی این جلسات را در تقویم کاری خود قرار ندهند. شرکت کنندگان در جلسات حق نداشتند با خودروی خودشان به این جلسات بیایند. آنها با یک اتوبوس از مقر اپل خارج می‌شدند و به مکانی تفریحی می رفتند. استیو جابز تاکید داشت که این مکانها باید غذای خوب داشته باشند و زمین گلف نداشته باشد. اپل همچنین اتاق‌های این جلسات را از وسایل الکترونیکی پاکسازی میکرد تا امکان شنود احتمالی و جاسوسی از آن‌ها توسط رقبا به حداقل برسد.

🔘 او و برخی از مدیران ارشد اپل در پنل‌هایی برای حاضران رویکرد و مسیر پیش روی اپل را ترسیم می‌کردند. این جلسات همچنین بهترین فرصت برای آن بود که جابز ایده‌ها و ماموریت‌های آینده شرکت را برای معتمدترین مدیران شرکتش بازگو کند.

یکی از افراد حاضر در آن جلسات می گوید: استیو جابز نخستین بار آیپاد را در این جلسات به ما نشان داد. در آن زمان به جز یک گروه بسیار کوچک هیچ کس چیزی درباره آن نمی‌دانست.

صد نفر برتر با موافقت جابز انتخاب می‌شدند و این لزوما به معنای انتخاب بر اساس درجه نبود. جابز هیچ گاه در مورد این جلسات محرمانه چیزی به رسانه‌ها نگفت اما در یک مصاحبه سالها قبل با مجله فورچون او به صد نفر برتر اپل اشاره کرد. جابز گفت: ما در اپل 25 هزار کارمند داریم. 10 هزار نفر آن ها در فروشگاه های ما فعال هستند. کار من این است که 100 نفر برتر را پیدا کنم و این اصلا بدان معنا نیست که آن ها معاونین و مدیران ارشد شرکت باشند. برخی از این 100 نفر افراد گمنام هستند. کار من این است که بگردم، ببینم که چه افرادی با ایده های متفاوت به چه فکر می کنند؟ افراد را وادار کنم که در مورد ایده های متفاوتشان صحبت کنند. با آن ها بحث کنم. پس وقتی به یک ایده خوب می‌رسیم کار من این است که این ایده را بین این ۱۰۰ نفر حرکت دهم . به عبارت دیگر، چیزها [ایده ها] را کشف کنم.

او در پایانِ هر برنامه که شامل برگزاری جلسات کارگروه های مختلف بود، جلوی یک تخته سفید می ایستاد و میپرسید: ١٠ پروژه بعدی که باید در کانون تمرکز باشد چیست؟
افراد برای این که پیشنهادشان در فهرست قرار بگیرد می جنگیدند. جابز پیشنهادها را می نوشت و بعد آنهایی را که معتقد بود گُنگ هستند، ضربدر می زد. بعد از کلی شوخی، گروه به فهرستی ١٠ تایی می رسید. اینجا بود که او روی ٧ تا از آنها را خط می کشید و می گفت: ما فقط از عهده انجامِ سه کار بر می آییم.
@dotDE