روانشناسی روسی، بولما زایگارنیک که به رستورانی اتریشی رفته بود با پدیده جالبی رو به رو شد

روانشناسی روسی، بولما زایگارنیک که به رستورانی اتریشی رفته بود با پدیده جالبی رو به رو شد. او متوجه شد که پیشخدمت ها به طرز خارق العاده ای تمامی سفارشات مشتریان را حفظ می کنند و بدون نوشتن سفارش ها تا زمانی که غذای مشتریان آماده شود، سفارشات از ذهنه آن ها خارج نمی شود. اما نکته ی جالب برای زایگارنیک این بود که با فاصله ی کوتاهی از تحویل غذا، همه چیز از ذهن آن ها پاک می شود.

زایگارنیک در آزمایشگاه روانشناسی خود از گروهی از افراد خواست تا به مجموعه ای از سوالات پاسخ دهند. در حین انجام تکلیف از برخی از آن ها خواسته شد تا تکلیف را نیمه کاره رها کنند و سایرین تا انتها به انجام تکالیف پرداختند. سپس از همه در مورد سوالات پرسیده شد. افرادی که تکالیف را نیمه کاره رها کرده بودند به احتمال بیشتری سوالات را به خاطر می آوردند.

او این پدیده را اثر زایگارنیک نامید. هنگامی که ما تکلیفی را شروع کرده اما به پایان نرسانده ایم، دچار تنش درونی و اشتغال ذهنی می شویم و این موضوع سبب می شود تا جزئیات بیشتری از تکلیف در حافظه ما جای بگیرد. هنگامی که تکلیف را به پایان می رسانیم این اشتغال ذهنی از بین می رود.

کنت مک گرا به دنبال این بود که میزان درگیری ذهنی افراد با تکالیف ناتمام را بسنجد. در آزمایش او، گروهی از افراد می بایست پازلی را حل می کردند، اما پیش از آن که بتوانند پازل را به اتمام برسانند مک گرا اعلام کرد که زمان آن ها به اتمام رسیده و دیگر نباید کار خود را ادامه دهند. او سپس اتاق آزمایش را ترک کرد و بدون این که شرکت کنندگان بدانند آن ها را زیر نظر گرفت. حدود 90 درصد از شرکت کنندگان پس از خروج او به تکمیل پازل ادامه دادند!


همه ی ما بارها و بارها اثر زایگارنیک را تجربه کرده ایم. پس از یک امتحان، سوالاتی را که پاسخ نداده و یا به اشتباه پاسخ می دهیم را بهتر به یاد می آوریم. فیلم های سریالی نمونه ی دیگری از به کارگیری این اثر هستند. همچنین هر قسمت از یک سریال با نیمه کاره رها شدن موضوعی جدید به پایان می رسد تا بیننده تمایل بیشتری برای ادامه سریال پیدا کرده و بار دیگر به دنبال به اتمام رساندن آن باشد. شاید اثر زایگارنیک حتی بتواند توضیح دهد که چرا وقتی فردی ما را طرد می کند نسبت به او جذب می شویم و چیزهایی را که به دست نمی آوریم دوست می داریم!

نکته راهبردی:
ما نبايد براي ذهن از عمد و مرتبا ابهام آفريني كنيم تا ذهن انرژي ما را خرج آنها كند. چون ما به ذهن و انرژي آن نيازهاي ضروري بيشتري داريم و بايد صرفه جويي كنيم.

مثل ویندوز عمل نکنید! از زمانی که ویندوز آمده ما یادگرفته ایم که مثل ویندوز، پنچره/پرونده/کارهای مخلتفی را همزمان باز کنیم. اما یادمان باشد تعداد پرونده ها از یک تعداد که بیشتر شد کارآیی پایین می آید. سعی کنید کارهای ناتمام را اولویت بندی کنید وروی کاغذ بنویسید و تک تک به آنها بپردازید تا پرونده شان بسته شده و ازذهن خارج شوند.

همیشه این قاعده را رعایت کنید: اول کارهای مهم تر! (first things first) نه صرفا در رسیدگی بلکه اصولا در تعریف امور.
@dotDE