من جزو اون دسته از آدمهایی هستم که به خرافات و سنت و خیلی از چیزهایی که اکثر جامعه ما بهشون اعتقاد دارند، هیچ جور اعتقادی ندارم

من جزو اون دسته از آدمهایی هستم که به خرافات و سنت و خیلی از چیزهایی که اکثر جامعه ما بهشون اعتقاد دارند، هیچ جور اعتقادی ندارم. ولی با تمام وجود حس میکنم نیروهایی هست که مارو به یک سمت و سویی هدایت میکنه و هنوز بشر اونهارو کشف نکرده. شاید اگه ۱۰۰ سال پیش به یکی میگفتید قلب یه مرده رو میشه گذاشت توی بدن بچت که زنده بمونه، درجا خودتو خودشو آتیش میزد. یا اگه همسر اصغر آقا که بچه دار نمیشد، میگفت رفتم پیش دکتر فلانی درستم کرد، احتمالا خون راه می‌افتاد. حالا این داستان نیروهایی که مارو توی زندگی فراتر از اراده‌مون حرکت میدن هم همینه. یکبار شهرام یکی از دوستان دوره MBA حرف جالبی بهم زد. میگفت من کاری که توش حس کنم نه اومده رو انجام نمیدم! نمیخوام بگم که تا یکم مسیر و کار سخت بود ولش کنید، ولی بعضی از کارها خودشون بدون اینکه فکر کنید، چنان با سرعت پیش میرن که فرصت فکر کردن ندارید. حتما برای همتون پیش اومده. مثلا داستان مهاجرت ما به آلمان یکی از همین موارده. من شهریور اقدام کردم برای مهاجرت، آذرماه رفتم سفارت، بهمن ماه اقامتمو گرفتم!
ظاهرا ما باید میومدیم آلمان. مثل خیلی از اتفاقات دیگه زندگی که وقتی بهشون نگاه میکنم، فقط تلاش و پشتکار من نبوده و بعضی از مسیرها، یکی پس از دیگری خودشون باهم جفت و جور شدن. الان باز هم یک سری مسیر، بدون اینکه من بهشون فکر کرده باشم پیش روم داره باز میشه. مثل همین داستان دوره های آموزشی! چنان داره این پازل سریع جفت و جور میشه که باورم نمیشه!
البته کلی کار هست که باید بکنم، برای همین ۲تا دوره، تا اول مارچ بیشتر از ۲۰ تا استاد و چند صد ساعت فیلم و پاورپوینت باید آمده بشه. امیدوارم مثل این چند روز که کارها سریع پیش رفت، بقیش هم همینطوری باشه.

سهند بهنام، ۲۷ نوامبر ۲۰۱۸
@dotDE