کمتر از دو هفته پیش با کلی استرس اومدم ایران. صادقانه باید بگم

کمتر از دو هفته پیش با کلی استرس اومدم ایران. تو ۴ ماهی که نبودم کلی بحران برای شرکت ایرانم بوجود اومده بود. صادقانه باید بگم. به عنوان مدیرعامل و رهبر این مجموعه تمام مسئولیت این مشکلات به عهده خودم بود. از استخدام افراد کم ارزش گرفته تا بستن قرارداد با شرکتهای دولتی مثل آب و فاضلاب که بجز مشکل برامون چیزی نداشتن. بعضی از این قراردادها سال ۹۲ تجهیزاتش تحویل و نصب شده و ما هنوز پولمون رو نگرفتیم. اکثرشون با یورو چهار هزار تومنی قرارداد بستیم و بعد از چند سال با یورو ۱۳هزار تومنی همون ریال بی‌ارزش رو هم بهمون نمیدن. به هرحال رفتم ایران و یکم به کارها سر و سامان دادم. توی این چند روز کلی اتفاق رخ داد. اتوبوس دانشگاه آزاد توی دره سقوط کرد و کلی دانشجو کشته شدن، آلمان هواپیمایی ماهان رو تحریم کرد، دولت بودجه خجالت آور سال ۹۸ رو به مجلس داد، سلطان قیر اعدام شد، آقای شاهرودی مرد و ....
با همه این خبرهای بد، ولی من از بودن توی ایران لذت بردم. کلی دوست و فامیل دیدیم. کلی غذای ایرانی خوردم و کلی جلسات خوب داشتم. باور کنید ایران بهشت ارزونیه، فقط درآمدها پایینه. نمیدونم من عادت کردم نق نزنم یا اینکه دیدم یکم عوض شده. تکنولوژی IT توی ایران فوق‌العاده‌ است، سرعت اینترنت بد نیست، قیمتها خیلی ارزونه، آدمها خیلی گرم هستند و سعی میکنن کمک کنن و ...
میشه گفت یکم گیج شدم، چون ۴ ماه پیش اینجوری فکر نمیکردم. ولی الان شاید یکم با انصاف بیشتری نگاه میکنم. در کل میتونم بگم اگه جلوی فساد گرفته بشه و قانون اجرا بشه، جای امیدواری هست. و بهترین آرزویی که میتونم بکنم اینه که زودتر کارم توی آلمان راه بیوفته و درآمد داشته باشم، اینجوری استرسم کم میشه.

سهند بهنام، ۲۸ دسامبر ۲۰۱۸، توی هواپیما، درحال تیک‌آف
@dotDE