یکی از اولین کسانی بودم که با این زوج باحال آشنا شدم و تبلیغ کافه کوچیک و گرمشون رو کردم

یکی از اولین کسانی بودم که با این زوج باحال آشنا شدم و تبلیغ کافه کوچیک و گرمشون رو کردم
یکی از اولین کسانی بودم که با این زوج باحال آشنا شدم و تبلیغ کافه کوچیک و گرمشون رو کردم
یکی از اولین کسانی بودم که با این زوج باحال آشنا شدم و تبلیغ کافه کوچیک و گرمشون رو کردم
یکی از اولین کسانی بودم که با این زوج باحال آشنا شدم و تبلیغ کافه کوچیک و گرمشون رو کردم
یکی از اولین کسانی بودم که با این زوج باحال آشنا شدم و تبلیغ کافه کوچیک و گرمشون رو کردم
یکی از اولین کسانی بودم که با این زوج باحال آشنا شدم و تبلیغ کافه کوچیک و گرمشون رو کردم
یکی از اولین کسانی بودم که با این زوج باحال آشنا شدم و تبلیغ کافه کوچیک و گرمشون رو کردم
یکی از اولین کسانی بودم که با این زوج باحال آشنا شدم و تبلیغ کافه کوچیک و گرمشون رو کردم
یکی از اولین کسانی بودم که با این زوج باحال آشنا شدم و تبلیغ کافه کوچیک و گرمشون رو کردم

یکی از اولین کسانی بودم که با این زوج باحال آشنا شدم و تبلیغ کافه کوچیک و گرمشون رو کردم. زوج تحصیل کرده ای که با فولکس واگون خوشگلشون به جاهای مختلف تهران میرفتن. اولش میخواستن یه اتوبوس دوطبقه رو بکنن کافه سیار، ولی بخاطر مشکلاتی قانونی و هزار جور کوفت دیگه که توی ایران جلوی پای آدمهای خلاق هست، نشد. برای همین با این فولکس شروع کردن. همه کارهاشو هم خودشون کردن. یادمه سال ۹۵ یه شصت میلیونی خرج کردن. معادل ۱۵هزار یورو اون زمان. وی کافه فقط یه کافه سیار نبود، یک ایده نو در ایران بود. به نظر من ذکرا و فرزاد از نظر بازاریابی شبکه های اجتماعی عالی بودن. میگفتن فردا میریم فلان جا و بعدش میدیدین چه جمعیتی از جوونها اونجا جمع شدن. کیکها و اسنکها توی خونه با کمک خانواده درست میشد. مسیر قشنگی رو رفتن.
ذکرا لیسانس روزنامه نگاری داشت و فرزاد مردم شناسی خونده بود.
این آخریا یادمه یه جای ثابت سمت پاسداران گرفته بودن. دیروز توی پیجشون نوشتن وی کافه تعطیل شد. دلم گرفت. برای وی کافه، برای همه جوونهای خلاق مثل این دوتا.
آخرین متنشون این بود:
دلبر برفت و ببخشید که دلشدگان را خبر نکرد.

instagram.com/way.cafe
@sahandbehnam