روزهای مهاجرت یک کارآفرین و مشاور به آلمان @sahandbehnam
هیچ مرد متاهل موفقی، دختر بازی نمیکنه 😎. اگه دیدید میکنه، شما باهاش شریک نشید. 😉
هیچ مرد متاهل موفقی، دختر بازی نمیکنه 😎
اگه دیدید میکنه، شما باهاش شریک نشید. 😉
سال ۲۰۰۶ پلیسها رسیدن دم بانک Banco Río در بوینس آیرس آرژانتین و خوشحال شدن که دزدا هنوز داخل بانک هستن و نتونستن فرار کنن. این بانک دو در خروجی داشت و پس از گذشت نیم ساعت پلیسها این دو رو محاصره کردن و خیابونها رو بستن.
پلیسها مقداری منتظر موندن و هنوز در حال چه کنیم چه نکنیم بودن که دیدن درب بانک باز شد و دزدای مسلح، نگهبان بانک رو انداختن بیرون. ۱۰ دقیقه بعد دزدا یک جوون دیگری رو که میگفتن خیلی ترسیده رو اجازه دادن بره بیرون. چند دقیقه بعد اینبار یک خانومی رو آوردن و از در بانک انداختن بیرون
پلیسها فهمیدن دزدا ۵ نفرن و ۲۳ تا گروگان دارن. حدود صد تن پلیس زبده وارد صحنه شدن و بالاخره پس از مدتی یه راه ارتباطی برقرار کردن با فردی به اسم والتر که مسئول مذاکره با پلیسها شده بود. والتر اول گفت پیتزا بیارین برای گروگانها اینا گشنهشونه
همینطور هم که زمان میگذشت از بیرون صداهای تولدت مبارک از داخل بانک شنیده میشد. ظاهرا یکی از پرسنل بانک تولدش بود و دزدا فهمیده بودن براش جشن گرفته بودن. والتر و پلیس چند باری با هم صحبت کردن ولی از یه جایی به بعد والتر ناپدید شد و پلیس دیگه نتونست باهاش ارتباط برقرار کنه
شش ساعت از ماجرا گذشته بود و پلیس بالاخره تصمیم گرفت تیمی از نیروهای ویژه رو داخل بفرسته که ببینه چه خبره. داخل که شدن دیدن گروگانها رو در سه طبقه پخش کردن ولی هیچ خبری از دزدا نیست. هیچ امکانی نداشت که از در ورودی یا پشت بام خارج شده بودن ولی پیداشون نکردن.
پس از جستجوی زیاد، کاراگاها وقتی به زیرزمین رفتن دیدن که کامل رودست خوردن. یک گاوصندوق بزرگ در زیرزمین تعبیه شده بود پر از صندوقهای اجارهای و کانالی که به شبکهی هزارتوی فاضلاب شهری متصل میشد. فهمیدن که زدن بانک نمایش بوده برای خریدن وقت برای خالی کردن این صندوقها
حدود ۱۴۳ صندوق از ۴۰۰ مورد رو خالی کرده بودن و اون تیم دزدا یکشبه تو آرژانتین که دل خوشی از سیستم بانکداری نداشت مشهور شده بودن. وقتی که تلویزیون داشت گزارش ورود نیروهای ویژه رو پخش میکرد که دارن وارد بانک میشن، خود دزدا تو خونه داشتن زنده نگاه میکردن و پیتزا میخوردن
اما طرح اجرای این دزدی ۲ سال طول کشید: آدمی به اسم آراخو که تازه از زنش جدا شده بود یه روز به دوست مهندسش به اسم بولستر میگه من ایدهای دارم برای دزدی از یک بانک که از در ورودی وارد میشیم ولی هیچوقت خارج نمیشیم. بولستر که آدم تکنیکال و فنیای بود، هاج و واج موند.
آراخو از بولستر خواست که کل تونلهای فاضلاب شهر رو بررسی کنه و ببینه کدوم به زیر بانک و مخصوصا زیر گاوصندوق منتهی میشه. طبیعتا کار راحتی نیست و یک اشتباه ممکن بود اون رو به یه جای دیگه برسونه.
برای اینکار دیدن که به یک تیم زبدهی دزد نیاز دارن. گشتن و گشتن دو نفر رو پیدا کردن که از خفنهای دزدی در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی در آرژانتین بود. با اسمهای بتو و داک که بارها در روز روشن با پلیس درگیری مسلحانه هم داشته بودن. بولستر تنها آدم پاک این گروه بود که خلاف نکرده بود
بولستر مهندس ماهها وقت گذاشت تا تونلهای شهر رو درک کنه. شبا یواشکی وارد یکی از این فاضلابها میشد و ساعتها زیر زمین راه میرفت و سعی میکرد بفهمه الان کجای شهر قرار داره. سعی میکرد مسائل رو حل کنه. مثلا این تونلها چند متر با کف فوندانسین بانک فاصله دارن؟
بولستر سعی کرد با ریاضی این مشکلات رو حل کنه. مثلا سعی کرد سه نقطه رو پیدا کنه و یک مثلث بسازه. سه دریچه در زیر زمین که یکیش منتهی میشد به دریچهی جلوی بانک. بعد سعی کرد فاصله اون دریچهی جلوی بانک رو با محلی که گاوصندوق داره پیدا کنه
مثلا میرفت جلوی بانک یه نخی رو به یک گیره وصل میکرد، نخ رو از دریچه فاضلاب مینداخت پایین و میرفت از اونور اندازه میگرفت که ارتفاع چقدره. و چون نمیتونست متر دست بگیره ابعاد بانک رو در بیاره، دوچرخهش رو با دست از اطراف بانک میچرخوند و چرخش لاستیک رو میشمرد که ببینه چند دور شده
چند ماه مشغول این محاسبات شد و بالاخره فهمید که از یکی از کانالهای فاضلاب، باید یک تونلی با زاویه ۶۹ درجه بزنه که میرسه به داخل گاوصندوق. البته واقفید که کندن اونجا کار راحتی بود ولی محاسبات ریاضی دقیقش کار ذهنی بزرگی بود که در اون تیم فقط بولستر از پسش براومد
برای انجام این کارهای فنی و آماده کردن تیم آراخو ماشینش رو فروخت ولی بازم پول کم بود. گشتن و گشتن یه اسپانسر پیدا کردن! یک فرد اروگوئهای تبار که سابقه درخشانی در سرقت داشت و پولدار بود. ۱۰۰ هزار دلار گذاشت وسط و گفت منم هستم.