روزهای مهاجرت یک کارآفرین و مشاور به آلمان @sahandbehnam
حالا نرید بگید داداشمون خل و چل بوده کلی اون موقع کارم درست بود بابا
حالا نرید بگید داداشمون خل و چل بوده😂 کلی اون موقع کارم درست بود بابا. جزو نخبه های کارآفرین مرکز رشد دانشگاه شریف بودم و کلی برام قوطی نوشابه خالی باز میکردن. با لیموزین میومدن دنبالم میبردن فیلم میگرفتن. 😂 البته آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی بود.🤣 این کارهارو میکردن که چهارتا جوون دیگه هم خر بشن برن کارآفرین بشن. یادمه یبار داشت مجری ازم میپرسید الان که به این جایگاه رفیع رسیدید چه حس و حالی دارید؟ همون موقع ویبره موبایلم داشت خودشو میکشت و رئیس شعبه بانکمون فحش خارومادر میداد که مشتری عزیز (البته 'مشتری' به آلمانی) بیا چکتو پاس کن، داره برگشت میخوره.😏😩🤪😂
@dotDE