✅سه خرافه دلاری. ✍علی میرزاخانی

✅سه خرافه دلاري
✍علی میرزاخانی
@esfahaneconomy

رواج دو افسانه دلاري بين عامه مردم باعث شده است كه سياستگذار همواره در مديريت بازار ارز براي حفظ مقبوليت عمومي از تقابل با اين خرافه ها پرهيز كند.

خرافه اول مربوط به رابطه نرخ ارز و تورم است. همزماني دو تورم بالا در اقتصاد ايران طي ٢٠ سال اخير با جهش نرخ دلار به اين خرافه دامن زده است كه اين دو تورم بالا منشأ دلاري داشته است. در علم اقتصاد ثابت مي شود كه گراني معلول تورم است نه علت تورم. موتور يا علت تورم چيزي جز چاپ پول بدون پشتوانه نيست و ابدا ربطي به گران شدن ارز يا هيچ كالاي ديگر ندارد. شاهد مدعا اينكه چين طي دهه هاي اخير مرتبا و مكررا نرخ ارزهاي خارجي را بالا برده و با اين اسلحه واردات كالاي خارجي را گرانتر و صادرات خود را رقابتي تر كرده است و تمام اتهام جنگ ارزي كه آمريكايي ها به چين مي زنند همين است. اما اقتصاد چين به رغم تداوم در بكارگيري اين اسلحه همواره تورمي بسيار پايين داشته است چرا كه موتور پولي تورم برعكس ايران در آنجا خاموش است. روشن بودن موتور تورم در ايران به دليل چاپ پول بدون پشتوانه، راهي جز ظهور معلول باقي نمي گذارد كه همان گراني ارز و ساير كالاهاست. اما سياستگذار در راستاي عدم تقابل با خرافه ذكر شده با پمپاژ دلارهاي نفتي به بازار اولا جلوي افزايش نرخ ارز را مي گيرد و ثانيا با اهرم واردات (از محل همين دلارهاي ارزان) از انعكاس اثر تورم در كالاهاي قابل واردات جلوگيري مي كند. ظاهر امر كنترل تورم است اما باطن داستان چيزي جز انباشت تورم نيست كه سرانجام آثار اين تورم انباشته به صورت شوك گراني هم در بازار ارز و هم در بازار ساير كالاها بر مردم تحميل مي شود. البته سوءاستفاده از منابع ارزي براي به تأخير انداختن آثار تورم باعث مضاعف شدن آثار آن هم مي شود چرا كه در طول زمان سركوب آثار تورم، توليد داخلي به شدت آسيب ديده و از گردونه اقتصاد حذف مي شود و همين باعث كمبود مضاعف عرضه در زمان درماندگي وارداتي مي شود. بنابراين، در زمان روشن بودن موتور تورم بر خلاف تصور اهل خرافات، دايره انتخاب سياستگذار بين گراني يا عدم گراني ارز و ساير كالاها نيست بلكه دايره انتخاب بين "گراني ملايم تدريجي" و "شوك گراني متأخر" است كه قاعدتا اولي به دلايل متعدد بهتر است و مهمترين دليل اين ترجيح، محافظت از توليد داخلي در برابر واردات است اگرچه هميشه مسير شوك انتخاب مي شود! البته ناگفته نماند كه راهكار اصلي، خاموش كردن موتور تورم است اما اگر اين موتور روشن باشد عاقلانه آن است كه در مديريت آثار آن از شوك پرهيز شود.

خرافه دوم معمولا در مرحله اوليه جهش نرخ ارز شايع مي شود كه: كار خودشان است! داستان دقيقا برعكس است. دولتها در تمام ادوار گذشته، مخصوصا در دوره نهم و دهم، ميلياردها دلار از منابع دلاري را پمپاژ كرده اند تا از افزايش نرخ ارز جلوگيري كنند. دولت يازدهم هم در همان مسير است. قبل از انقلاب هم داستان همين بود. نه اينكه از منابع درآمدي بدشان بيايد اما وقتي درآمد بسيار آسانتري مثل ماليات پنهان يا ماليات تورمي (همان چاپ پول) در اختيار است چرا خود را درگير كسب درآمد از محل افزايش نرخ ارز كنند كه نه تنها موضوع براي مردم ملموس بلكه حيثيتي هم هست! از اين نظر، اكثر دولتها رگه هايي از پوپوليسم را در خود داشته اند؛ چرا كه پوپوليسم چيزي جز همراهي با خرافات مورد قبول عامه مردم نيست.

پ.ن: علت نوشتن اين مطلب آن بود كه دوستي در پي يادداشتهاي قبلي متذكر شد كه راهكارهاي شما براي بازار ارز اگر چه درست است اما قابل اجرا نيست چون با عقلانيت سياسي (بخوانيد پوپوليسم) در تضاد است و دولت با اجراي اين راهكارها، پشتيباني عمومي خود را از دست مي دهد! البته تجربه نشان مي دهد عواقب پوپوليسم براي خود پوپوليست خطرناكتر است اما به فرض صحت، سوال مطرح اين است كه آيا دولت مسووليتي در برابر خرافه زدايي ندارد؟
به مجمع فعالان اقتصادی بپیوندید
telegram.me/esfahaneconomy