✅اعتماد از دست رفته. ✍️حسین سراج‌زاده

✅اعتماد از دست رفته
✍️حسین سراج‌زاده

در جامعه امروز ایران چند موضوع گوناگون با عنوان مسائل یا مشکلات مردم در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی مطرح است. روال معمول در نظرسنجی‌ها این است که فهرستی از این مسائل و مشکلات به عنوان مهم‌ترین مسائل مطرح و نظر پرسش‌شوندگان درباره آنها بررسی می‌شود. در سند آینده‌پژوهی ایران 1396 حدود سه‌چهارم از مردم در پاسخ به این پرسش که چقدر امیدوارند این مسائل و مشکلات در آینده حل شود، اظهار کرده‌اند امیدی ندارند وضع بهتر شود یا اوضاع به همین ترتیب خواهد بود و بخشی هم اظهار کرده‌اند که اوضاع بدتر خواهد شد. پاسخ مردم به چنین پرسش‌هایی معمولاً بر اساس تجربه گذشته یا بر اساس روندی است که تا به حال با آن مواجه بوده‌اند. درواقع قاعدتاً کسانی که این‌گونه درباره آینده داوری می‌کنند به روندی که در مسائل مختلف طی شده می‌نگرند و چون می‌بینند این مسائل و مشکلات نه‌تنها کمتر نشده، بلکه افزایش هم پیدا کرده و در مواردی بغرنج‌تر و پیچیده‌تر هم شده است، از بهبود اوضاع در آینده نیز ابراز ناامیدی می‌کنند. درواقع از یک‌سو روند مشکلات را می‌بینند و از سوی دیگر توانایی‌ها و ظرفیت‌های مدیریتی کشور و فرهنگ عمومی را نگاه می‌کنند و به این نتیجه می‌رسند که با توجه به توانایی و کارآمدی شیوه مدیریتی فعلی، احتمالاً این شیوه مدیریت از عهده حل مشکلات برنمی‌آید. بنابراین می‌توان استنباط کرد که این ناامیدی درواقع ناامیدی از توانایی شیوه مدیریتی کشور برای حل مسائل است که بر اساس تجربه زیسته مردم حاصل شده است. این ناامیدی بسیار نگران‌کننده است و برای مدیران، حکومت و نظام مدیریتی و سیاسی کشور نوعی هشدار جدی محسوب می‌شود که باید برای آن چاره‌جویی اساسی کنند.

ابراز ناامیدی بخش عمده مردم از آینده مسائل مختلف را نشان می‌دهد سرمایه اجتماعی دولت (به معنای اعم آن) کاهش یافته و اعتماد به آن کم شده است. درواقع برداشت مردم این است که شیوه مدیریتی کشور کارآمدی لازم برای حل مشکلات جامعه را ندارد.

اما چرا مردم درباره آینده ابراز ناامیدی می‌کنند؟ معمولاً مردم چه در ایران و چه در بسیاری کشورهای دیگر، در انتخابات بر اساس وعده‌هایی که نامزدها مطرح می‌کنند به آنها رای می‌دهند و امیدوارند که این افراد بعد از رسیدن به قدرت به وعده‌های خود عمل کنند.اگر در سیستمی امکان اصلاح فراهم نشود، کارآمدی افزایش نمی‌یابد و طبیعتاً مردم به این نتیجه می‌رسند که مسائل و مشکلات جامعه حل نمی‌شود. شاید ابراز ناامیدی 75‌درصدی مردم از بهبود امور ناشی از تجربه ناموفق تلاش‌های اصلاحی در سیستم مدیریتی باشد. البته این ناامیدی می‌تواند ریشه در تعدد مسائل مختلفی مانند مشکلات اقتصادی، فساد، گرانی، بحران آب، آلودگی هوا و مسائل اجتماعی مانند اعتیاد داشته باشد. اگر مردم ببینند جامعه درگیر این مسائل مختلف است که نه‌تنها در سال‌های اخیر حل نشده‌اند، بلکه روزبه‌روز پیچیده‌تر یا شدیدتر شده‌اند، طبیعتاً ناامید می‌شوند.درواقع این ناامیدی می‌تواند برای جامعه نیز عوارض نامطلوبی به دنبال داشته باشد. برخی از اتفاق‌هایی که اخیراً رخ داد؛ اینکه ناگهان در تعداد زیادی از شهرهای کشور اعتراض‌های نسبتاً گسترده و عمیقی رخ داد، می‌تواند تا حد زیادی ناشی از چنین ناامیدی‌هایی باشد
وقتی اعتماد اجتماعی به‌ویژه اعتماد بین مردم و دولت کم باشد، مشارکت کافی صورت نمی‌گیرد. همین پایین بودن مشارکت خود مانعی بر سر راه اجرای برنامه‌های دولت برای بهبود امور خواهد بود. به عنوان مثال در شرایطی که دولت به سبب کمبود درآمدهای نفتی با کمبود منابع مالی مواجه است، قاعدتاً این کمبود باید از طریق دریافت مالیات از مردم جبران شود، اما اگر اعتمادی بین دولت و مردم نباشد، مردم در پرداخت مالیات مشارکت و همراهی نخواهند داشت و انواع و اقسام روش‌ها را برای فرار از مالیات در پیش می‌گیرند.
اینکه 75 درصد از مردم اوضاع را در آینده خوب نمی‌بینند یا بدتر از امروز ارزیابی می‌کنند نشانه‌ای جدی از نوعی نارضایتی عمومی و عدم اعتماد به کارآمدی سیستم مدیریتی کشور برای بهبود امور جامعه است. این میزان نارضایتی برای مدیران سیاسی باید یک زنگ خطر و یک نشانه جدی باشد.
اولین اقدام بنیادین برای جلب اعتماد و امید جامعه احترام به رای و خواست مردم است. گام بعدی نیز مبارزه صادقانه، جدی و اساسی با فساد در نظام مدیریتی و اداری کشور است. اگر این دو گام اساسی به صورت شفاف و جدی از ناحیه نظام مدیریتی کشور برداشته شود، می‌توان امیدوار بود که این اعتماد ازدست‌رفته دوباره به‌تدریج بازسازی شود، امید به آینده افزایش یابد و حتی کارآمدی نظام مدیریتی جامعه نیز ترمیم شود و بهبود یابد