✅ اجماع یا اقناع. ✍️ دکتر موسی غنی نژاد

✅ اجماع یا اقناع
✍️ دکتر موسی غنی نژاد
اقتصاد ایران دست به گریبان معضلات انباشته‌شده‌ای است که به تعبیری،کشور را در آستانه ورود به وضعیت بحرانی قرار داده است به‌طوری که اگر فکر جدی برای حل آنها نشود، تداوم این وضع در آینده نه‌چندان دور ممکن است به شکل‌گیری بحران‌های اجتماعی، سیاسی و حتی امنیتی بینجامد. از جمله این معضلات می‌توان به بیکاری گسترده به‌ویژه در میان جوانان، مسائل نظام بانکی و اعتباری، بحران آب و مشکلات زیست‌محیطی مانند آلودگی هوا و... اشاره کرد. ابعاد این معضلات به قدری گسترده و عمیق است که حل آنها نیاز به وفاق ملی و همکاری کل نظام سیاسی و قوای سه‌گانه کشور دارد. تا اینجا فهرست مشکلات به درستی طرح شده و به نظر نمی‌رسد در‌باره کلیات این موضوع میان جناح‌های سیاسی رقیب در جامعه ما اختلاف‌نظر چندانی باشد. اما مشکل زمانی آغاز می‌شود که به راه‌حل‌های عملی برای برطرف کردن این معضلات می‌رسیم. اینجاست که اختلاف‌نظرها بروز می‌کند و رسیدن به وفاق ملی دور از دسترس می‌نماید. برای روشن شدن موضوع بهتر است با ذکر چند مثال عینی به طرح مساله بپردازیم. از منظر علمی و کارشناسی واضح است که برای شتاب دادن به رونق اقصادی و ایجاد اشتغال، بهبود روابط اقتصادی با دنیا ضرورت مبرم دارد چراکه این کار پیش‌شرط افزایش صادرات، تشویق سرمایه‌گذاری خارجی، گسترش صنعت گردشگری و... است. اما عده‌ای با ایجاد تنش در روابط بین‌المللی با اقداماتی مانند حمله به سفارتخانه‌های خارجی مانع این کار می‌شوند و رشته‌های دیپلماسی فعال و موفق دولت را در این زمینه پنبه می‌کنند.

همه متفق‌القول‌اند که واردات قاچاق به تولید ملی لطمه می‌زند اما همچنان کالاهای قاچاق در سطح گسترده‌ای به داخل کشور سرازیر می‌شود چون بخش عمده‌ای از آن مستظهر به نفوذ سیاسی است و از اسکله‌هایی صورت می‌گیرد که هیچ مقام دولتی را یارای مقابله با آنها نیست. همه کارشناسان محیط زیست بر این عقیده‌اند که علت اصلی آلودگی شهرهای بزرگ مانند تهران ناشی از مصرف بی‌رویه سوخت ارزان‌قیمت است اما دولتمردان از اصلاح قیمت اکراه دارند چون تصور می‌کنند این کار موجب افزایش تورم یا به هر حال نارضایتی عامه مردم می‌شود. متخصصان آب بر این عقیده‌اند که شیوه‌های نا‌کارآمد کشت برخی محصولات و اصرار بی‌مورد بر خودکفایی تولیدات کشاورزی منجر به کاهش جبران‌ناپذیر ذخایر آب‌های زیرزمینی شده اما سیاستمداران همچنان به دنبال جشن خودکفایی و خرید تضمینی این محصولات هستند که نتیجه عملی آن تشدید بحران کم‌آبی است. دامنه این تناقضات در دو حوزه نظر و عمل یا گفتار علمی مورد قبول کارشناسان و کردار سیاسی مغایر آن بسیار گسترده‌تر از این مثال‌هاست .پرسش اصلی این است آیا با اجماع و وفاق می‌توان این تناقض‌ها را حل کرد یا مساله چیز دیگری است و راه‌حل خاص خود را لازم دارد؟ واقعیت این است که ایجاد اجماع میان کارشناسان و اهل علم و عقل سلیم کار چندان دشواری نیست و چه‌بسا مواردی که این اجماع نه‌تنها دست‌یافتنی بلکه از قبل موجود است. پس به نظر می‌رسد مشکل جای دیگری است. کسی که با تحریم کاسبی کرده و نان خود را در تداوم آن می‌بیند چگونه ممکن است سیاست تنش‌زدایی و بهبود روابط ایران با دولت‌های خارجی را مورد تایید قرار دهد؟ کسی که به شیرینی رانت حاصل از قاچاق خو گرفته حاضر خواهد شد داوطلبانه از این کار دست بردارد؟ سیاستمدارانی را که به اسطوره بی‌معنای خودکفایی چسبیده‌اند و موفقیت در آن را برای خود سرمایه سیاسی مهمی تلقی می‌کنند چگونه می‌توان به صراط مستقیم علم هدایت کرد؟ مسوولان سیاسی محیط زیست که دادشان از آلودگی هوا و خطرات آن گوش عالم را کر کرده است، چرا از اصلاح قیمت حامل‌های انرژی حرف نمی‌زنند و دولت را به چنین کاری ترغیب نمی‌کنند؟ این ملاحظات حکایت از این دارد که خیلی‌ها ممکن است از اجماع و وفاق ملی حرف بزنند اما برای رسیدن به آن معلوم نیست در عمل چه تعداد حاضر می‌شوند از منافع خاص خود بگذرند. بنابراین می‌توان گفت صورت مساله درست طرح نشده و به همین لحاظ طبیعی است به راه‌حل درست هم نمی‌رسد. واقعیت این است که در همه جوامع همیشه هستند افراد، گروه‌هایی که وقتی منافع خاص خود را در مواردی با منافع دیگران یا مصلحت عمومی در تناقض می‌بینند اولی را بر دومی ترجیح می‌دهند. رفتار اینها با پند تغییر نمی‌کند و تنها با تدابیر نهادی و قانونی می‌توان به مصاف این کژمنشی‌ها رفت. هرقدر این افراد و گروه‌ها متشکل‌تر باشند و برای اعمال خود بتوانند توجیه ایدئولوژیک بتراشند مبارزه با آنها مشکل‌تر می‌شود.
در خصوص تصمیم‌های سختی که باید اتخاذ شود مسوولان اقتصادی باید در پی اقناع افکار عمومی بر‌آیند و انرژی خود را بیهوده صرف ایجاد اجماع