✅ اقتصاد کلنگی. ✍️محمد کاظم رحیمی

✅ اقتصاد کلنگی
✍️محمد کاظم رحیمی

محمدعلی کاتوزیان اصطلاح «جامعه کلنگی» را در مورد اقتصاد ایران به کار می‌گیرد و معتقد است جامعه ایران ماهیتی کوتاه‌مدت دارد. حقیقت نیز غیر از آن نیست. اقتصاد ما به‌شدت دچار روزمرگی شده و تلاطم‌های سیاسی داخلی و خارجی انگیزه‌های لازم برای تدوین راهکارهای بلندمدت را به چالش کشیده است. بدیهی است تحت چنین شرایطی، تصمیم‌گیری‌های اقتصادی اجباراً در افق زمانی کوتاه‌مدت محصور می‌شود و از تمایل فعالان اقتصادی به ایجاد کسب‌وکارهای بلندمدت کاسته است.
دستفروشان را در نظر بگیرید. از آسمان نگرانند که نکند ببارد، از باد نگرانند که نکند ببرد؛ از رهگذران بیمناکند که مبادا بساط‌شان را به‌هم بریزند،و کابوس شهرداری هیچ‌وقت رهایشان نمی‌کند. از این‌رو با خود اقلام زیادی به میدان نمی‌آورند تا سر بزنگاه هرچه سریع‌تر از میدان مهلکه به در برند. معمولاً جای مشخصی ندارند و مجبورند هر روز چپ و راست مکان‌شان و حتی گاه و بیگاه اجناس‌شان را عوض کنند.برای آنها مساله‌ای که بیش از حاشیه سود اهمیت دارد، حاشیه امنیت است.سرمایه‌گذاران ایرانی نیز سرمایه‌های زیادی را پهن نمی‌کنند تا با اولین هشدارها، زودتر جمع کنند. آنها نگرانند که نکند فلان رقیب صاحب رانت عرصه بازی را بر آنها تنگ کند، مبادا صحبت‌های فلان رجل سیاسی، یک‌شبه نان‌شان را سنگ کند، دلهره دارند که چگونه سود کنند و «سودجو» تلقی نشوند، چگونه سالم کار کنند و باج به دیگری ندهند. سرمایه‌گذاران ایرانی به خوبی به ناکارآمد بودن دستگاه قضایی اشراف دارند، از این‌رو آنان نگرانند که چگونه حقوق خود را از کلاهبرداران بستانند، چطور دفاتر شفاف به‌دست ممیز مالیاتی بسپارند، چگونه کلاه خود را بچسبند که باد نبرد، کجا بخوابند که زیرشان آب نرود و چطور بساط کنند که محیط مشوش قانونگذاری، سرمایه‌هایشان را از یاد نبرد. دقیقاً به مثابه دستفروشان، سرمایه‌گذاران هم بیشتر از اینکه نگران ریسک‌های ذاتی کسب‌وکار خود باشند، نگران عدم ‌اطمینان‌هایی‌اند که فضای کسب‌وکار بر آنها تحمیل می‌کند.بی‌دلیل نیست که علاقه به فعالیت‌های بازرگانی بیش از کسب‌وکارهای تولیدی است. بی‌خود نیست که سرمایه‌گذاران جیب‌های خود را به این سرزمین نمی‌دوزند! آنها میخ محکمی بر این زمین نمی‌کوبند.
مهم‌ترین مکمل و زیرساخت برای راه‌اندازی، توسعه، تداوم و رونق کسب‌وکار در هر کشوری یک فضای باثبات، امن و کم‌حاشیه است. از این منظر مطابق آخرین آمار بانک جهانی، ایران رتبه ۱۲۴ در بین ۱۹۰ کشور دنیا را به خود اختصاص داده که نشانگر شدت وخامت وضعیت فضای سرمایه‌گذاری در کشور است.اگر فردی عنوان کند پروژه‌ای در افغانستان نرخ بازدهی بالای ۲۰۰ درصد داشته و به راحتی می‌توان در این کشور عملیات ثبت شرکت و تامین مالی را در مدت زمان اندکی به سرانجام رساند، اما تصویر کلانی که از این کشور وجود دارد، احتمالاً کمک چندانی به تحریک انگیزه‌های سرمایه‌گذاران در این کشور نخواهد کرد. پربیراه نیست اگر گفته شود سرمایه‌گذاران خارجی و داخلی چنین برداشتی از کشور ما دارند.مناقشات سیاسی میان ایران و کشورهای راس هرم قدرت جهانی، نزاع‌های داخلی و جنگ‌های منطقه‌ای سایه سنگینی روی سر اقتصاد ایران انداخته است. مضاف بر آنها، فساد سیستماتیک و اختلاس‌های پی‌درپی و عدم شفافیت در کنار تورم قوانین و تصمیمات کارشناسی‌نشده و یک‌شبه و دیگر مسائل یادآور بی‌ثباتی سیاسی در کشور است.شاید به همین علت است که قسمت اعظم خروج سرمایه‌ها از کشور و روی آوردن سرمایه‌گذاران داخلی به فعالیت‌های کوتاه‌مدت و غیرمولد نشات‌گرفته از همین چشم‌انداز تیره و تاری است که در سایه منازعات سیاسی درون و برون کشور شکل گرفته است.
فرض کنید فردی ثروتمند تصمیم به در اختیار قرار دادن مبلغی مشخص به یک بازرگان گیرد تا فعالیتی دو سر برد را کلید بزند. اما مدتی بعد تاجر با دست بردن در صورت‌های مالی و تبانی با طرف‌های تجاری‌اش اعلام کند شرکت ورشکسته یا زیان‌ده شده است. پیامد چنین اتفاقاتی به زودی به همه صاحبان سرمایه تسری خواهد یافت و دیوار بی‌اعتمادی بلندتر از گذشته خواهد شد.درست زمانی که اعتماد متقابل در جامعه برقرار نباشد، صاحبان درآمد و ثروت کم‌ریسک‌ترین گزینه را انتخاب خواهند کرد. به جای اینکه با سرمایه خود اوراق بدهی و مشارکت بخرند و به پیشرفت شهر و دیار خود کمک کنند، ترجیح می‌دهند ثروت خود را در بانک بگذارند یا صرف خرید دلار و طلا کنند. به جای آنکه سرمایه خود را در اختیار صاحبان ایده قرار دهند، صرف سرمایه‌گذاری در خرید زمین و املاک خواهند کرد و به همین ترتیب طی زمان این بی‌اعتمادی موجب می‌شود میل به کسب‌وکارهای مولد و بلندمدت کم شود و سرمایه‌گذاری‌های غیرمولد و کوتاه‌مدت جا