✅ فرازونشیب‌های روسی برای پیشرفت. ✍️ دکتر محمود سریع القلم. 📌تلخیص: مجمع فعالان اقتصادی

✅ فرازُونشیب هایِ روسی برای پیشرفت
✍️ دکتر محمود سریع القلم
📌تلخیص:مجمع فعالان اقتصادی

در جوامعی که برای هر سوال فقط یک جواب وجود دارد، پناهگاه کسانی که می خواهند فکر کنند، نوشته های استعاره ای است. ایوان تُورگیه نِف یکی از این افراد است. او یک رمان نویس روسی است که سال تولد و مرگش هم زمان با کارل مارکس است.

اما او بیشتر توصیف می کرد تا تجزیه و تحلیل. بیشتر به بیان وضعیتِ موجود می پرداخت تا آنکه راه حل ارائه دهد. تورگیه نف معتقد بود روس ها خارج از مدارهایِ دولتی نمی توانند فکر کنند و رفتار آن ها قابل پیش بینی نیست . او از اینکه به شخصی بگوید چگونه باید باشد پرهیز می کرد و به حریم های فردی به طور اصولی احترام می گذاشت. او از سیاست و سیاست مداران فاصله می گرفت؛ می گفت می خواهد مستقل و مالکِ فکرِ خود باشد.

او می گفت: روس ها دو مشکل دارند: اول یک نیازِ ذاتی که بر آن ها حکومت شود و مهم هم نیست توسط چه کسانی و دوم باورها و نگاه های روس ها به اروپاست که نخواسته اند حتی به صورتِ گزینشی از آن ها بهره گیرند.او بیشتر از اربابان، از رعایا می گوید که هیچ کدام حاضر نیستند تغییر یابند؛ چون نمی توانست خصوصیات و افکار و خلقیاتِ اربابان را با آزادی بیان کند، بیشتر وضعیتِ رعایا و زجر و نفرت آن ها را تشریح می کرد تا خواننده تلویحا متوجه رفتار و افکار اربابان شود.حفظِ وضعِ موجود را مهم ترین هدف اربابان و صاحبان زمین می داند که نظم ارباب-رعیّتی را حفظ کرده اند. حفظ وضع موجود، دسترسی اربابان به خدمات دولتی را تضمین می کند. این نظم در عین حال تغییر وضعیت رعایا و سیستم اقتصادی را بی معنا می نماید.

او از بی هدف بودن نسل خودش، عدم پذیرشِ مسئولیت اجتماعی، غرق بودن در منافع و افکار شخصی، بی توجهی به محیط زندگی و از شکست های مکّرر در زندگی می گوید.از نسل قدیم که نخواست تغییر ایجاد کند و نسل جدید که نمی تواند اسباب تغییر را فرآهم کند. او متفاوت بودن را مقدّس می شمارد و از اینکه ساختار اقتصادی ارباب-رعیّتی باعث شده انسان ها به لحاظ شخصیتی ضعیف و وابسته و همچنین فقیر نگه داشته شوند رنج می برد.

در نهایت تورگیه نف نتیجه می گیرد که سیستم حاکم بر آن اوضاع اجتماعی و اقتصادی، شخصیتِ فرد را از او می زداید و اهتمامِ تغییر ایجاد کردن را از روستایی و حتی اربابان علاقمند می گیرد.او می گوید افراد، قربانی سیستم اجتماعی هستند که با اینکه می توانند بسیار مفید و خلاق و هنرمند باشند ولی از آن ها خاصیت زدایی شده است زیرا سیستم می خواهد عموم را زیرِ متوسط، عوام، ضعیف، خودزن با تقدیری بر پیشانی نوشته شده و ناامید از هرگونه اثر گذاری و تغییر و تحول بنیادی نگه دارد.

در سال ۱۸۶۷ می پرسد: روسیه تا به حال چه چیزی تولید کرده است که برای بشریت ارزش داشته باشد؟ او بر فایده داشتن کارها بسیار تاکید می کند و می گوید: “هر وقت کار جدیدی را شروع می کنی، از خود بپرس آیا در خدمت تمدن هستی یا نه؟یک جا می گوید: “به ما روس­ها نگاه کن. ما همیشه چشم به راه هستیم. چیزی قراراست در یک آن، همۀ مسائل را حل کند. این جادوگر کیست؟ یک جنگ خارجی؟ هر عاملی می­خواهی بگو.”

او راستگویی و آزادی را دو روی یک سکه می دانست. شکاکیت و کنجکاوی از خصائص مثبت او بودند. او معتقد بود کسی سخن آخر را ندارد. همه در حال حرکت اند و تکامل. او می خواست پاهای استدلالی خود را نسبت به روسیه در جاهای محکمی بگذارد اما نشد...

به مجمع فعالان اقتصادی بپیوندید
https://t.me/joinchat/AAAAAD-0rkJfxbjPxic4xg