✅ هزار راه نرفته. ✍️ مصطفی نعمتی

✅ هزار راه نرفته
✍️ مصطفی نعمتی

اقتصاد ایران بسان بیمار در حال احتضاری است که پزشکان متعددی با ساختار فکری متفاوت و اغلب متضاد، بر بالین آن گرد آمده‌اند. برخی از آنان همچنان بر طبل پارادایم روش‌های درمانی عهد عتیق که بطلان آن به اثبات رسیده، می‌کوبند و برخی دیگر با وجود عدم اعتقاد به کارایی روش‌های درمانی متروک، منافع‌شان را در کاربست همان روش‌ها می‌بینند. معدود هستند کسانی که حال بیمار برایشان در اولویت است. آنچه اکثریت این خودپزشک‌پنداران تصمیم‌گیر در پی آنند، نه بهبود حال این بیمار محتضر که صید مروارید از دریای تب‌آلود اوست! این گروه سوم در واقع خطرناک‌ترین گروه برای احتمال بهبود بیمار هستند! منافع آنها در احتضار بیمار است و تا زمانی که بیمار همچنان در تب می‌سوزد، آنان قادرند گوهرهای بیشتری را در انبان خود ذخیره کنند! به عبارت دیگر نسخه نادرست نه از سر جهل و درک نادرست که عامدانه و عاملانه است تا ثروت و فرصت‌های خلق ثروت پیش روی این بیمار محتضر هر چه بیشتر توسط آنان به یغما رود و کیست که مایل باشد این خوان نعمت گسترده را در غیاب صاحبان اصلی آن، نادیده انگارد و هم خود را در بهبود بیماری متمرکز کند که با دور نگه داشتن او از بستگانش، مایملکش را تحت قیمومیت خود درآورده‌اند!؟

این جماعت یا چیزی شبیه به اعضای فرقه «زمین تخت‌ها» هستند یا منافع‌شان ایجاب می‌کند که با این فرقه همدست و هم‌داستان شوند. شما هر چه شواهد گوناگون برای آنان اقامه کنید، تمام آن شواهد و ادله را به توهم و توطئه حواله می‌کنند. با واژه‌ها به گونه‌ای بازی می‌کنند و به گونه‌ای آنان را در کنار هم می‌چینند که حتی یک فضانورد مستقر در ایستگاه فضایی را هم به شک می‌اندازد که زمین گرد را به نظاره نشسته است!

هر طرح پول‌پاشی، تب اقتصاد (تورم) را بالا می‌برد و در این فضای تب‌آلود و توهم‌آلود است که جماعت پزشک‌مآب، مروارید خود را صید می‌کنند. در چنین فضایی، این ریسک‌های اقتصادی (Economic Risk) نیستند که مساله اصلی عاملان اقتصادی از دولت تا بخش خصوصی را تشکیل می‌دهند بلکه نااطمینانی‌های سیاسی (Political Uncertainty) است که استراتژی بازیگران عرصه اقتصاد را تعیین می‌کند. به همین دلیل تحلیل‌های تکنیکی از آن دست که متغیر اقتصادی X با متغیر Y چه کنش و واکنشی دارد، عملاً نوعی مغالطه است چراکه تحلیل‌های تکنیکی تنها در صورتی پاسخ درست می‌دهند که پیشتر بستری برای فروض یا آکسیوم‌های اولیه آن به وجود آمده باشد. به عبارت دیگر چنین فضایی با هیچ تحلیل تکنیکی قابل ارزیابی، ارزشگذاری و رصد نیست.

این وضعیت به «قفل‌شدگی نظام‌مند» موسوم است که در آن، جامعه با مجموعه‌ای از بحران‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و زیست‌محیطی، دست به گریبان می‌شود. در چنین وضعیتی، حل مساله و بحران از راه‌های مرسوم غیرممکن می‌شود چراکه ساختار، به ساختمانی فرسوده تبدیل شده است که دیگر با روش‌های مرسوم تعمیر، قابل احیا نیست. این ساختار به یک ماشین کهنه و فرسوده می‌ماند که دیگر با تعویض قطعات نه‌تنها قادر به بازگرداندن آن به چرخه تولید نخواهیم بود بلکه قطعات فرسوده به دلیل بالا بودن آنتروپی کلی سیستم، به سرعت قطعات جایگزین را مستهلک می‌کنند. در نتیجه این ماشین را باید با یک ماشین جدید جایگزین کرد!

در واقع در چنین وضعیتی، اقتصاد به اسارت و گروگان سیاست درآمده است و بازسازی نه از سمت اقتصاد بلکه ‌باید در حوزه سیاست و اقتصاد سیاسی انجام شود که پیش‌نیاز آن نیز تغییر پارادایم نظام فکری و اندیشگی است. از این منظر، بازسازی فکری‌-سیاسی به مفهوم پذیرش واقعیت‌های اقتصادی و شیفت به سمت رویکرد سیاستگذاری واقع‌گرایانه (Realistic Policy) و اجتناب از ایدئولوژی‌زدگی و ایدئولوژی‌محوری است. در غیر این صورت پیام استالین را در جامعه طنین‌انداز کرده‌ایم که هر جا واقعیت با ایدئولوژی همخوانی نداشته باشد، پس وای به حال واقعیت!

به عبارت دیگر آنچه نیاز امروز اقتصاد ایران است، نه طرح‌های ضربتی اشتغال است، نه افزودن بر قطر و حجم برنامه‌های توسعه، نه پول‌پاشی و نگرانی برای چیزی که اصولاً وجود خارجی ندارند و نه گستراندن هرچه بیشتر چتر حمایت دولت بر تن نحیف به جای مانده از یک کودک کهنسال معتادشده به نوازش‌های دایه‌ای است که کودکش را اسیر خوی کنترل‌گری خود کرده است! با اقتصاد ایران همان‌گونه رفتار کنید که آرزو می‌کنید شیوه تربیتی شما، روزی فرزندتان را به جوانی رشید، بالنده، پویا، خوداتکا، نوگرا، خلاق و مایه افتخار تبدیل کند و این میسر نخواهد شد مگر آنکه زنجیر از پایش بگسلید! فقط بگذارید نفس بکشد، برنامه پیشکش!
به مجمع فعالان اقتصادی بپیوندید