✅ سیستم تصمیم گیری و فروپاشی پهلوی دوم. ✍️ دکتر محمود سریع القلم

✅ سیستم تصمیم گیری و فروپاشی پهلوی دوم
✍️ دکتر محمود سریع القلم

به گزیده ای صورتجلسات شورای اقتصاد با حضور محمدرضا شاه توجه فرمایید:
شهردار پایتخت (غلامرضا نیک­پی) بعرض رساند: با توجه به تأکیدی که در مورد ایجاد آپارتمانهای یک اطاقه فرمودند باید سطح زیربنای آنها نیز مشخص گردد.
شاهنشاه فرمودند:مساحت آپارتمانهای یک اطاقه باید در حد ۴۰ تا ۵۰ متر باشد
سپس شاهنشاه سئوال فرمودند:در مورد دستوری که قبلاً داده­ایم مبنی بر اینکه به سوپرمارکتها بگویید برای ایجاد مزارع صنعتی که بدون خاک در آن می­شود سبزیجات تازه در تمام مدت سال تولید نمود چه اقدامی کرده­اند؟
وزیر کشاورزی و منابع طبیعی (منصور روحانی) بعرض رساند: اولین نوع آن در مرکز تحقیقات وزارت کشاورزی و منابع طبیعی در اوین مشغول آزمایش این نوع زراعت می­باشند تا محصولش بدست آید و با نشان دادن محصول و قیمت آن معتقدشان کنیم که اگر کنار هر سوپرمارکت یک واحد ۳۰۰ متر مربعی بوجود بیاورند می­توانند سبزیجات تازه در تمام مدت سال در اختیار مشتریان خود بگذارند.
شاهنشاه فرمودند: زودتر اینکار را انجام دهید. قبلاً گفته بودیم که اتکا اقدام نماید
شاهنشاه فرمودند: اولویت را به کارهای ساختمانی مربوط به مسکن دهید.مجیدی (عبدالحمید مجیدی،رییس سازمان برنامه و بودجه) بعرض رساند: قسمتی از کارهای ساختمانی که ضمن طرحهای عمرانی صورت میگیرد ضرورت و فوریت ندارد شاهنشاه فرمودند: لیست آنها را تهیه کنید تا ما دستور دهیم.
طبیعی است که می­ توان در باره صدها موضوعِ مربوط به نیروهای مسلح، سیاست خارجی، امنیت داخلی، تلویزیون و مطبوعات، ورزش و جوانان، دانشگاه ها و نظام آموزشی به این روش تصمیم ­سازی، مدیریت کرد.
آیا در حکمرانی جدید و مدرن می­توان، تصمیم­ گیری در صدها موضوع را به یک گروه بسیار کوچک معطوف کرد؟ آیا دانش و اطلاعات عظیم بشری که ضرورتی اجتناب ناپذیر برای تصمیم­ گیری است را می ­توان در چند نفر محدود خلاصه کرد؟ آیا می ­توان بدون صدها کمیته، کمیسیون و سیستم ­های نظارتی، حکمرانی معقول داشت؟ آیا می ­توان بدون رسانه­ های آزاد سلامت سیاسی جامعه را نهادینه کرد؟ به هر میزانی که شاه و گروه کوچک اطراف او، باهوش، بادرایت و خوش ­نیت برای توسعه عمرانی کشور باشند، اما مدیریت محتاج یک بوروکراسی شفاف و کارجمعی، است.آیا می­توان به تصمیمی منطقی رسید وقتی اعضای جلسه نتوانند با شاه، بحث و مخالفت کنند؟ آیا می­توان با مونولوگ، کشوری را مدیریت کرد؟اگر مدارهای مشورت بسیار محدود باشند، چرا باید متخصصین یک جامعه همکاری کنند یا حس کنند جزئی از یک نظام اجتماعی هستند؟ آیا می­ شود قشر متخصص تربیت کرد ولی به آنها بها نداد؟
مشارکت متخصصان از مکاتب فکری گوناگون برای فهم و مدیریت مسایل یک کشور شروع فرآیندی است که بلوغ آن به سیستم حزبی، آزادی رسانه­ ها و در نهایت بعد از دهه­ ها به دموکراسی منجر می­ شود. اگر حکمرانان نتوانند میان خود و این اقشار به فهم مشترک و صورت بلوغ یافته آن یعنی قرارداد اجتماعی برسند،افکار آنان نمی ­تواند تداوم پیدا کند چون احساس تعلق از میان می­رود.
آیا می ­شود دانشگاه ساخت و متخصص تربیت کرد ولی کثرت گرا نبود؟ آیا می ­توان حکمرانی خوب را هدف قرار داد ولی یک برداشت از زندگی، جهان، اقتصاد، سیاست خارجی و امنیت داشت؟
در دوران پهلوی، کشور قدری صنعتی شد، سواد و دانش مردم افزایش یافت، امکانات برای زندگیِ بهتر فراهم شد، ارتباطات جهانی گسترش یافت ولی مدیریت و حکمرانی در دایره­ ای بسیار محدود و با برداشت­ هایی محصور اجرا گردید.به گفته دکتر علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد ایران در سال های ۱۳۴۷-۱۳۴۰، از سال ۱۳۴۶ به بعد مدیریت کشور نزد شاه بود.عده بسیاری که حتی از مدارهای دربار محسوب می شدند، در تصمیم­ گیری­ ها بیگانه شدند. وقتی حکمرانی در یک ذهن خلاصه شود، تعداد اشتباهات زیاد شده و انباشته می­شوند.جامعه زنده، جامعه­ ای است که در آن یک اشتباه، دوبار تکرار نمی­ شود چون با بحث، دیالوگ و آزادی بیان، اشتباهات در آن مطالعه می­ شوند و ناخودآگاه شهروندان و مدیران از اشتباهات گذشته فاصله می­ گیرند. یا باید در یک کشور انتخابات واقعی باشد و به تغییر سیاست­ ها منجر شود و جامعه احساس کند فرصت اثرگذاری دارد (مثل Brexit در انگلستان) یا حکمرانان باید از طریق متخصصان، اندیشمندان و افکار عمومی به تصمیم ­سازی عقلانی دست یابند که جامعه احساس کند دموکراسی نیست ولی عقلانیت حاکم است (مانند سنگاپور و چین).در پهلوی دوم، دموکراسی نبود و فرآیندی طی شد که نظام تصمیم ­سازی در نهایت به شاه منتهی شد و مسئولیت تصمیم ­سازی، جمعی و عمومی نشد. به قول یکی از کارآفرینان IT که در داوس گ