?مجمع فعالان اقتصادی یک کانال تلگرام نیست! ?پرمخاطب ترین تشکل اقتصادی ایران است که دقیق ترین پیش بینی های اقتصادی و آخرین تحلیلها را با شما به اشتراک میگذارد تماس : حامد پاک طینت @Hamedpaktinat
✅ریشههای پیر سالاری. ✍️ عماد الدین خاتمی
✅ریشه های پیر سالاری
✍️ عماد الدین خاتمی
مساله جانشینی اگر جدیترین چالش حال حاضر جمهوری اسلامی نباشد، مطمئنا یکی از جدیترین آنها به شمار میرود. هرچند علل کلی وقوع چنین وضعیتی را میتوان بررسی کرد، اما در یادداشت حاضر تلاش میشود تا بیشتر به مساله جوانان و چرایی عدم حضور آنان در مناصب کلان و کلیدی کشور پرداخته شود.مدیران اوایل انقلاب به واسطه شرایط خاص آن دوران عموما بسیار جوان بودند. در آن دوره افرادی همچون احمد توکلی در 30 سالگی و بیژن نامدار زنگنه در 31 سالگی به وزارت رسیدند. همین مجموعه تقریبا تا 20 سال زمام امور را دست داشتند. در دوره اصلاحات نسل جدیدی از مدیران وارد عرصه مدیریت کلان شدند؛ افرادی که متولدین نیمه دوم دهه 30 و اوایل دهه 40 بودند. این اشخاص همچون معصومه ابتکار، محمد شریعتمداری و حبیبالله بیطرف در فاصله سنی37 تا 41 سال وزارتخانهها و سازمانهای کلیدی را در دست گرفتند. از این دوره به بعد، به جز معدود افراد زیر 40 سالی که در دولت نهم و دهم، به کابینه راه یافتند، هیچ فردی به مجموعه مدیریتی کلان کشور افزوده نشد. دلایل مختلفی برای این اتفاق میتوان برشمرد که در این یادداشت به چند مورد که مهمتر به نظر میرسد بسنده میشود.به نظر میرسد مهمترین مانع در بهکارگیری جوانان در مناصب کلیدی، عدم اطمینان نسل پیشین به نسل جدید است. نسل پیشین حامل تجربهای گرانسنگ و بینظیر هستند. جوانان دیروز در عنفوان جوانی، تجربه استثنایی انقلاب و جنگ تحمیلی را داشتهاند. تجربهای که امکان وقوع آن در نسل جدید وجود نداشته و ندارد. جوانان امروز که حداکثر در کودکی خود، مواجههای غیرمستقیم با جنگ داشتهاند، در نگاه اول اساسا از طرف نسل پیشین جدی گرفته نمیشوند. در حقیقت، نسل دوم مدیران جمهوری اسلامی که در نیمه دوم دهه هفتاد شمسی به بدنه دولت اضافه شدند، از یکسو سابقه انقلابی مشخصی داشتند و از سوی دیگر، در سطوح پایینتر به مدیریت پرداخته بودند.
نسل مدیران جاافتاده امروز ایران، زمانی که در جوانی قدرت را در دست گرفتند به دلیل تازهکار بودن، اشتباهاتی مرتکب شدند و کشور با هزینههایی مواجه شد. به بیان دیگر، مدیران کنونی کشور، با استفاده از روش آزمون و خطا به توانمندی امروزی خود رسیدند و حتی تصور تکرار برخی اشتباهات، نگرانکننده است. از طرف دیگر در شرایط کنونی ضابطهمند نبودن بهکارگیری جوانان، همواره فرصتی برای به مسند نشاندن خویشان، نزدیکان و «آقازادگان» فراهم آورده است. نگرانی از این مساله، مانع دیگری است که باعث شده تا عطای جوانگرایی به لقای آن بخشیده شود.
مساله بعد عدم تربیت نیروی متخصص برای تصدی مدیریت در کشور است. هرچند دانشگاهها و نظام آموزش عالی کشور سالانه فارغالتحصیلان بسیاری را روانه بازار کار میکند، اما این فارغ التحصیلان عموما از تجربه عینی بیبهرهاند. این بیتجربگی در دنیای سیاست به دلیل پیچیدگی بیشتر آن چندین برابر بروز میکند.
اما جوانان مستعد حضور در عرصه سیاست و به تبع آن مدیریت کلان کشور، بلاتکلیف هستند. ساختار دستیاری یا وجود ندارد یا عمدتا با رابطه مرید و مرادی اشتباه گرفته میشود. فعالیت در احزاب سیاسی، بیشتر از آنکه فرد را آماده حضور در مدیریت کلان کند، آنان را درگیر رقابتهای داخلی میکند. ضمن آنکه فعالیت سیاسی در قالب احزاب در مواردی نیز منجر به «هزینه دادن» جوان میشود و او را از پیشرفت محروم میسازد. البته باید در نظر داشت که طی چند سال اخیر، تلاشهایی در زمینه جانشینپروری در حال پیگیری است. از یکسو، نظام دستیاری در حال شکلگیری است و از سوی دیگر، نگاه برخی احزاب جدید به جوانان از حالت ابزاری خارج شده است و فرآیند آموزش و تربیت آنها دنبال میشود. به هر روی با توجه به بالا رفتن سن مدیران کلان کشور و افت طبیعی کیفیت مدیریت آنان، چنانچه فکری اساسی به حال این معضل نشود، کشور با تهدید جدی مواجه خواهد شد که عواقب جبرانناپذیری در پی خواهد داشت
به مجمع فعالان اقتصادی بپیوندید
telegram.me/esfahaneconomy