✅دولت در ایران؛ معتاد مجرم یا معتاد بیمار!. ✍️ مصطفی نعمتی

✅دولت در ایران؛ معتاد مجرم یا معتاد بیمار!
✍️ مصطفی نعمتی

دولتمردان ایران طی بیش از هشت دهه گذشته که دولت مدرن در ایران پا گرفته اعتیاد عجیبی به دخالت در همه‌چیز داشته‌اند، از فرهنگ و آموزش و بهداشت گرفته و از تولید نوشابه و چیپس و پفک تا مسکن و خودرو و سیمان و آهن و مخابرات و جاده و سد!

با هر دیدگاهی که به یک فرد معتاد بنگریم، اینکه اعتیاد جرم باشد یا بیماری، روانشناسان، اعتیاد حتی به پدیده‌های خوب را هم گویا مضر می‌دانند چه رسد به آنجا که حیات و ممات مردم را تعیین کند و چه رسد به آنجا که اغلب در پس تصورات و اظهارات خیرخواهانه، دنیایی از ناکارایی و اتلاف منابع خوابیده باشد. گویا دولتمردان ایران بی‌توجه به تغییر حکومت‌ها و دولت‌ها، هم‌قسم شده‌اند سایه سر اقتصاد باشند. آنها با وجود مشاهده تمام شکست‌ها، تمام ناکامی‌ها و حتی با مشاهده موفقیت‌هایی که از پس رها کردن گلوی اقتصاد، حاصل شده (تجربه دهه 40 خورشیدی)، همچنان مصرند آن کنند که دقیقاً نباید، باشند آنجا که نباید و نباشند آنجا که باید! گویا هم‌قسم شده‌اند که تمام راه‌ها را بی‌توجه به همه تجربیات بشری طی کنند جز آن راه که باید!

آنها پشت خیرخواهی و مصلحت جمع پنهان می‌شوند اما نتایج رفتارها و سیاست‌های آنها، دقیقاً همان جمع مدعی حمایت از آنها را زمینگیر می‌کند. آنها ذیل هیچ مکتب و نحله اقتصادی نمی‌گنجند. نه مارکسیست هستند، نه کلاسیک، نه کینزی و نه نهادگرا و نه هیچ تعریف مشخص و مدونی دارند. ملغمه‌ای هستند که یک روز به مرکانتلیسم عهد عتیق تنه می‌زنند، یک روز روح کینز در آنها حلول می‌کند، روز دیگر بزرگ پیشوای مارکسیسم را شرمنده می‌کنند و روز دیگر...

نتیجه آنکه تجزیه و تحلیل کردن رفتار اقتصادی دولت‌ها در ایران، به ویژه در چهار دهه گذشته، از منظر مکاتب اقتصادی، کار غیرممکنی اگر نباشد، بسیار دشوار است. دولتمردان ایران یک اعتیاد دیگر هم دارند؛ آنها منتقد هستند، منتقد همه‌چیز و حتی گاه چنان در پوستین این انتقاد فرو می‌روند که شاکله آنچه بر آن ایستاده‌اند را هم بی‌نصیب نمی‌گذارند. دولت‌ها می‌آیند و می‌روند، سیاستمداران درون آنها، همدیگر را به ندانستن و نتوانستن متهم می‌کنند اما به محض آنکه جای رقبا را اشغال می‌کنند، یا درست پا جای پای اسلاف خود می‌گذارند یا آن می‌کنند که همان اندک شیرازه باقی‌مانده نیز فرو ریزد. هنر آنها دست‌به‌دست کردن مدیریت بنگاه‌های ناکارآمد دولتی به شیوه تیول‌داری عصر پیشامدرن است، دوشیدن شیره جان اقتصاد ایران تا آخرین قطره! اعتیاد سوم آنها، تجربه‌گرایی افراطی است آنقدر که دکان تجربه‌گرایان تاریخ را هم تخته می‌کنند. آنها با همه‌چیز و همه‌کس کار دارند اما آنجا که باید پاسخ دهند، دلیل ناکامی‌ها، دست نامرئی بوده که هر روز از آستین کسی بیرون می‌آید. از دخالت در کار بقال سرکوچه هم نمی‌گذرند اما علت شکست، حواله می‌شود به ناکجاآباد.

نظام اقتصادی هر کشوری، مهم‌ترین بنیان اجتماعی-سیاسی آن کشور است و از همین‌رو وقتی تعریف مشخصی از نظام اقتصادی در دسترس نباشد و بدتر از آن، در مقابل هر گونه تعریف مشخصی از نظام اقتصادی مقاومت سرسختانه‌ای وجود داشته باشد، نتیجه تنها می‌تواند باری به هر جهت باشد. اگر از دولتمردان ایران بپرسید به دنبال چه هستند، به احتمال زیاد با انبوهی از واژه‌ها مواجه خواهیم شد: رشد، توسعه، رفاه، محو فقر، افزایش صادرات، افزایش اشتغال و کاهش بیکاری، کنترل تورم، کاهش شکاف طبقاتی، سلامت، بهداشت، محیط زیست، آب و... اما اگر از آنها راه‌حل بخواهید، جز انتقاد کردن از رقبا، چیز چندانی در چنته ندارند. مشخص نیست با کدام نظریه، مدل و نظام اقتصادی قرار است آنچه همه خوبان دارند، یکجا، هنرمندی آنها را به رخ جهانیان بکشد. وعده پس وعده می‌دهند به مردمی که گویا خلسه عمیق این وعده‌ها، کیفورشان می‌کند اما دریغ از یک گام جدی و موثر. همه هنر آنها، متوسط رشد 3 /2‌درصدی سالانه طی 40 سال در کشوری است که جمعیت آن سالانه دو درصد رشد داشته است! اما تا دل‌تان بخواهد، آنها کارنامه عملکرد موفق دارند. کافی است پای صحبت آنها بنشینی تا داستان‌ها بشنوی از موفقیت‌هایی که معلوم نیست چرا برهم‌نهی همه آنها، منجر به این شده که هست!؟ آنها یک اعتیاد دیگر هم دارند؛ عاشق بازی با مکانیسم قیمت هستند یعنی درست همان که تجربه بشری نشان داده بهترین، دقیق‌ترین، کاراترین و بهینه‌ترین سیگنال‌ها را برای تنظیم بازار ارسال می‌کند
به مجمع فعالان اقتصادی بپیوندید
telegram.me/esfahaneconomy