✅دولت و اقتصاد در ایران. ✍️محمد کاظم رحیمی

✅دولت و اقتصاد در ایران
✍️محمد کاظم رحیمی

تسلط و دخالت‌های بیجای دولت‌ها بر اقتصاد ایران در سالیان گذشته موجب شده تا نگاه انحصاری، مبتنی بر روابط و رانت و سرشار از فساد جایگزین فضای رقابتی شود که از دل آن توسعه‌نیافتگی کشور بیرون آمده است. نیازی به ارائه آمار نیست که امروزه کشورها با حرکت به سمت ایجاد فضای رقابتی به سمت توسعه بیشتر حرکت کرده‌اند. از گذر چنین سیاست‌هایی، کره جنوبی به‌جایگاه کنونی رسید، ژاپن مسیر توسعه را پیمود، سنگاپور به بهشت سرمایه‌گذاران بدل شد، مالزی میزبان شرکت‌های بین‌المللی شد و حتی امارات متحده عربی هم نامی برای خود در اقتصاد جهانی به هم زد. اما طی این سال‌ها که کشورهای مختلف دنیا به سمت توسعه‌یافتگی رفتند در ایران ما چه اتفاقی افتاد که مسیر توسعه مختل شد و اکنون بسیار عقب‌تر از کشورهایی هستیم که سالیان نه‌چندان دور آرزوی ایران شدن داشتند
شکست ایران از روسیه تزاری در سال 1228 ه.ق و متمایل شدن انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها به‌سوی ایران موجب شد تا ایرانی‌ها به عقب‌ماندگی خود و پیشرفت کشورهای غربی پی ببرند. در همین دوران بود که نخستین گام‌ها به‌سوی تجدد برداشته شد و اندیشمندانی همچون میرزا ملکم‌خان، عباس‌میرزا نایب‌السلطنه از پیشگامان اصلی جنبش تجددخواهی می‌شوند.تذکرات ملکم‌خان و برخی اندیشه‌های وی مورد پذیرش مشروطه‌خواهان قرار نمی‌گیرد و حتی در مواردی کاملاً با وی مخالفت می‌شود،در ادامه نهضتی که به پشتیبانی اکثریت نمایندگان طبقات بدون خشونت، دستگاه استبدادی حکومت را وادار به قبول مشروطه و حکومت قانون کرده بود به علت تندروی‌ها به‌سرعت به دودستگی دچار آمد و توان اولیه خود را که ناشی از پشتیبانی برگزیدگان اقشار مختلف جامعه بود از دست داد که نتیجه آن استبداد صغیر، به توپ بستن مجلس اول از سوی محمدعلی شاه و تضعیف حکومت مرکزی شد.
در دوران زمامداری پهلوی اول، تصور بر این بود که برای ایجاد نه‌فقط زیرساخت‌های اقتصادی بلکه واحدهای صنعتی و تجاری مدرن، دولت باید پیش‌قدم شود وگرنه بخش خصوصی دارای توان مالی و مدیریتی کافی برای چنین فعالیت‌هایی نیست. و اینجا بود که پایه‌های اقتصاد متمرکز دولتی شکل گرفت. چیزی که مشخص است اقتصاد دولتی، حمایت‌های یارانه‌ای و دخالت‌های دولت در آن زمان بسته به اقتضا تاریخی بود، اما از آن زمان تاکنون همه دولت‌ها با توجیه چنین استدلالی به‌آسانی دست از مداخله در اقتصاد کشور نکشیده‌اند. پیامد چنین اقداماتی شکل‌گیری ناسیونالیسم مقتدر و اقتصاد دولتمدار بود که از قبل آن، سرمایه‌های بخش خصوصی کشور نتوانستند به‌طور شایسته‌ای در خدمت توسعه اقتصاد ملی قرار گیرند.
با آغاز جنگ جهانی دوم و فروپاشی دیکتاتوری رضاشاه و بر تخت نشستن پسرش در شهریور 1320، مبارزان چپگرا گردهم آمده و حزب توده فعالیت‌های خود را با طرح آرمان‌ها و شعارهای ناسیونالیستی و استقلال‌طلبانه آغاز می‌کند . ستیز با بیگانگان استعمارگر و امپریالیست، برچیدن بساط بزرگ مالکی، توسعه انحصارهای دولتی، مداخله هرچه بیشتر دولت در اقتصاد اعم از حوزه تجارت، صنعت یا کشاورزی ،اصلاح نظام سرمایه‌داری مانند شرکت‌های تعاونی مصرف و تولید از جمله خواسته‌های حزب توده بود که به‌تدریج در دستور کار همه دولت‌های ایران از دهه 1320 به این‌سو قرار گرفت و زمینه را برای به حاشیه کشاندن بخش خصوصی و سایه‌افکندن دولت بر اقتصاد کشور فراهم کردند. در ادامه اگرچه سیاست‌های اقتصادی دهه‌ 1340 و الزام آن به جذب سرمایه‌گذاری خارجی و نقش آن در توسعه‌ صنایع پیشرفته به کاراتر شدن بخش خصوصی کمک کرد، اما در نهایت عدم موافقت شاه به کارکرد بخش خصوصی و مخالفت کردن با ورود بخش خصوصی به صنایع استراتژیک کم‌کم به سمت فراگیر شدن اقتصاد دولتی پیش رفت. در کنار این موارد افزایش بی‌سابقه و غیرمترقبه قیمت‌های جهانی نفت در سال‌های آغازین دهه‌ 50 و همچنین موفقیت‌های چشمگیر دو برنامه‌ عمرانی سوم و چهارم این فرصت را برای دستگاه حکومتی فراهم آورد که با رها شدن از قید محدودیت منابع مالی، برنامه‌های جاه‌طلبانه توسعه اقتصادی را که به زعم آنان راه را به‌سوی به‌اصطلاح «تمدن بزرگ» باز می‌کرد، بدون توجه به نیازها و مصالح بخش خصوصی به پیش برند.

اندیشه‌های چپگرا، بی‌اعتمادی به نظام سرمایه‌داری و بخش خصوصی و مبارزه با امپریالیسم، پس از گذشت سه دهه از انقلاب اسلامی هنوز هم وجود دارد و متاسفانه موجب پایداری اقتصاد دولتی به اشکال متفاوت و پانگرفتن بخش خصوصی مقتدر در کشور شده است. نگاهی که البته طی سالیان اخیر کمی تعدیل یافته است اما هنوز جای کار فراوان دارد. بخش خصوصی در همه این سال‌ها درگیر دخالت‌های نابجای نهادهای دولتی شده است که باید با طرح مطالبات و پیگیری آن