این رسانه ویژه انتشار نوشتههای محمد فاضلی است. ارتباط با مدیر کانال:
…. هرمز کیش، قشم مات؟.. (نگاهی به آسیبهای پساانقلاب به هرمز و قشم)
.
.
👈 هرمز کیش، قشم مات؟
(نگاهی به آسیبهای پساانقلاب به هرمز و قشم)
✍️ محسن رنانی
در بیست سال گذشته چهار بار به جزیره قشم رفتهام، دو بار تفریحی و دو بار مطالعاتی. در این چهار سفر دو بار بر روی خاک قشم نشستم و گریستم، به حال قشم، به حال وطنم و به حال مردمی که گرفتار چنین نظام تدبیر آسیبگری شدهاند که امروز ترکیب نامقدسی شده است از سهگانهی توهم، جهل و رانت. سالها پیش درباره «تبانی مهندسان و روحانیان» و نقش این تبانی در خطاهای بیبازگشت و آسیبهای سنگین به توسعه کشورمان سخن گفتم (در اینجا بشنوید).
آن زمان مشکل ما تبانی توهم و جهل بود، اما امروز مشکل ما پیچیدهتر و خطرناکتر شده است. اکنون نظام تدبیر گرفتار اختاپوس سهپای «توهم، جهل و رانت» شده است. دوستان مشفق همواره به من زنهار میدهند که زهر سخنم را بگیرم تا تأثیرش بیشتر شود. اما هرگاه شروع به نوشتن میکنم، به یاد این سخن اقتصاددان بزرگ فقید، جان مینارد کینز، میافتم که میفرمود: «مگر نه آنکه واژگان مظهر تهاجم علم علیه جهلند؟ پس بگذار اندکی خشن باشند» (نقل به مضمون).
نخستین آشنایی من با قشم، به سال ۱۳۷۰ بازمیگردد. در آن زمان یک گروه مطالعاتی در وزارت اقتصاد تشکیل شده بود تا درباره تجربه مناطق آزاد تجاری در جهان بررسی کند و برای تأسیس مناطق آزاد تجاری در جزایر خلیج فارس الگو بدهد. من آن زمان دانشجوی دکتری بودم و توسط یکی از استادان اقتصاد دانشگاه تهران برای همکاری با این گروه دعوت شدم. آن گروه پس از چند ماه بررسی به این نتیجه رسید که تأسیس مناطق آزاد تجاری با شرایط آن زمان ایران، کمکی به پیشرفت صنعتی کشور نمیکند و تنها به دروازه واردات کالاهای خارجی تبدیل خواهد شد و طی گزارشی با این تصمیم مخالف کرد. آن گروه مطالعاتی را بهسرعت منحل کردند، چون ظاهراً تصمیمات در مجامع بالای نظام گرفته شده بود و نباید با آن مخالفت میشد. آخر، آن دوره هم، دوره حاکمیت ولایتمدارانی بود که شعارشان این بود: «مخالف هاشمی مخالف رهبر است، مخالف رهبری دشمن پیغمبر است». و البته آن زمان خود اعضای این تیم مطالعاتی نیز از اهمیت طبیعی و ارزش اقتصادی و ظرفیت ژئوتوریسم قشم بیخبر بودند.
وقتی در اوایل دهه ۸۰ خورشیدی برای نخستین بار به قشم رفتم گفتم خدای من، بهجای آنکه این جزیره بهعنوان یک منطقه آزاد، خواه صنعتی خواه تجاری، مطرح شود، کل این جزیره باید بهعنوان یک «ژئو پارک» یا یک «اِکو موزه» ثبت شود. یک موزه آبرفتی طبیعی که چشماندازهای آن با قلم ظریف و توانای طبیعت، طی میلیونها سال ذره ذره کشیده و خلق شده است. یعنی یک دروازه نمادین چوبی برای آن بگذارند و هرکس از این در وارد قشم میشود یک ورودیه سنگین بدهد و وارد جزیره شود و موظف باشد طبق قوانین موزهها رفتار کند. در موزه نباید به هیچچیز دست بزنید و فقط باید در مسیرهای تعیینشده حرکت کنید و تماشا کنید. رئیس این موزه حتماً باید یکی از برجستهترین استادان زمینشناسی یا زیستمحیطی کشور باشد تا متوجه باشد که چه سرمایه عظیمی را مدیریت میکند و مراقب وجب به وجب آن باشد. قشم چنین ظرفیتی داشت ظرفیتی بسیار فراتر از خیلی از جزایر توریستی دیگر جهان. علاوه بر جذابیتهای بینظیر زمینشناختی، قدیمیترین سکونتگاه انسانی در جزیره قشم حدود ۴۰ هزار سال قدمت دارد. همه اینها به کل جزیره قشم ظرفیت یک موزه طبیعی و تاریخی را میدهد.
اما البته از ده سال قبل از آن، آسیب به قشم شروع شده بود. چه حالی داشتم وقتی میدیدم در برابر چشماندازهای بدیع و بینظیر کوههای آبرفتی، سولههای عظیم کارخانهای سربرآورده بود و بر ساحلهای این جزیره باستانی و رؤیایی، سازههای سیمانی در حال قدکشیدن بود! و البته پس از آن، هر بار که به قشم رفتم بخش بزرگتری از این جزیره از هجوم آهن و سیمان آسیب دیده بود. مدیرانی که چهار نعل میدویدند تا در رقابت با دبی، کیش و قشم را به جزایر تفریحی تبدیل کنند، متوجه نبودند که اگر دبی صدها برج سیمانی و آهنی در خاکش میکارد، آن کشور در تسخیر ماسههای بیابانی است که بهتنهایی و بدون استقرار خدمات و جاذبههای جانبی، ارزش گردشگری ندارد. و دبی البته این اندازه شعور دارد که ساختمانها و برجهایش را چنان نمادین بسازد که خود ساختمان جاذبه توریستی بشود؛ و البته اگر آنها بخشی از چشمانداز ساحلی را با یک ساختمان عظیم میگیرند، در برابرِ آن، با ساخت دریاچهها و جزایر مصنوعی دهها کیلومتر ساحل جدید پرجاذبه میآفریند. نه اینکه شما حاصل میلیونها سال میناکاری ذره ذرهای طبیعت در جزایر قشم و کیش را با ساختوساز بیرویه نابود کنید. وانگهی، چرا .....
ادامه مطلب را در یکی از لینکهای زیر بخوانید:
در تارنمای رسمی محسن رنانی (اینجا)
در فایل پیدی اف (اینجا)
در نمای فوری تلگراف (اینجا)
.
.