⁠ماجرای جاسوسی که پشیمان شد. ---------. قسمت دوم …خیلی اطلاعات از رویه‌ی کاگ‌ب بهشون داد

⁠ماجرای جاسوسی که پشیمان شد. ---------. قسمت دوم …خیلی اطلاعات از رویه‌ی کاگ‌ب بهشون داد

ماجرای جاسوسی که پشیمان شد
---------
قسمت دوم


خیلی اطلاعات از رویه‌ی کاگ‌ب بهشون داد. اینکه چطور در کشورهای مختلف سیستم پروپاگنداشون روی انتخابات‌ها تاثیر میزارن. اینکه چطور جاسوس‌ها رو تربیت می‌کنن و مهمتر اینکه چطور دست به هرکاری میزنن که آمریکا رو ضعیف کنن.

یه حرف مهمی هم زد: گفت شوروی از پناهنده‌هایی که برمیگردن شوروی استقبال میکنه. چرا؟ چون این باعث میشه رسانه‌ها و کشورها به این فکر کنن که شوروی اونا رو فریب داده و اطلاعات ارائه شده توسط اون فرد پناهنده فیک بوده. و اینکه باعث میشه پناهنده‌های بالقوه‌ی آتی هم جدی گرفته نشن.

یورچنکو به نظر تنها بود از تنهایی رنج میبرد. بهش زن پیشنهاد کردن، قبول نکرد و انگار علاقه‌ای به زنها نداشت. گفت که در دهه هفتاد من یک معشوقه داشتم، اونم روسیه، و الان با شوهرش در مونترال زندگی می‌کنه. دوست دارم ببینمش و بیارمش آمریکا با هم زندگی کنیم.

چند ماه از پناهنده شدن یورچنکو گذشته بود، آمریکا با همکاری سازمان اطلاعات کانادا کلی مکاتبه کردن برای انجام این ملاقات. بالاخره یورچنکو رو با اون خانومه رو در رو کردن. آمریکا آماده بود که به اون خانومه هم پناهندگی بده.

وقتی یورچنکو رسید دم در خونه اون خانومه، اوضاع اونطوری نبود که انتظارش میرفت. زنه بهش گفت خائن و در رو محکم روش بست. گفت من شوهر و بچه‌هام رو ول نمیکنم با یک خائن زندگی کنم. قضیه وقتی بدتر شد که هویتش فاش شد تو روزنامه‌ها و یورچنکو به شدت داغون و ناامید شد.

آمریکایی‌ها بخاطر اینکه سر حال نگهش دارن پیشنهاد سفر بهش دادن. پیشنهاد سفر به دور آمریکا و یکی از مقامات سیا گفته بود هرطور شده این رو با یک زن بخوابونین تا از این حال و هوا در بیاد. با چند تا مامور آمریکایی بخش بزرگی از آمریکا رو با ماشین گشتن و رفتن برای دیدن اماکن دیدنی.

طی سفر، بهش اطلاع دادن برای کشف یه نفوذی دیگه. اطلاعات رو با یورچنکو در میون گذاشتن، و تایید شد. ازینرو شخص دیگری در سازمان سیا به اسم رابرت پلتون بازداشت شد. این شخص به حبس ابد محکوم شد نهایتا در سال 2015 آزاد شد.

همین حین چند بار یورچنکو رو هم بردن پزشک معاینه کنه. دست آخر مشخص شد سرطان نداره بلکه مشکل جزئی معده‌ست و حل میشه. یکی از افسران اف‌بی‌آی میگه ظاهرا وقتی دیده دوست دختر سابقش بهش نه گفت و دید که مریض نیست، پیش خودش گفته Oh Shit! چی فکر میکردیم چی شد.

شاید پیش خودش فکر میکرد که این آخر عمری برمیگرده پیش معشوقه‌ی سابقش و دنیا رو به خیال خودش نجات میده. اما برنامه‌هاش طبق روال پیش نرفت. اینجا بود که اتفاقات بعدیش عجیب شد. اما در شوروی چه خبره؟ کاگ‌ب به شدت از پناهندگی این بابا در شوک بودن ولی عمومی‌ش نکردن.

کاگ‌ب اخیرا چند نیروی تراز اول در سازمان سیا و سازمان امنیت ملی اطلاعات NSA استخدام کرده بود. اینا کی بودن؟ اون مستر رابرتی که یورچنکو نمی‌دونست کیه، همون آلدریس آمس بود که یورچنکو رو در فرودگاه تحویل گرفت. یعنی شوروی در همون خانه امن هم جاسوس داشت.

آلدریس امس، آنالیزور برجسته‌ی سازمان سیا (توییت دوم)، مدتی پیش به جاسوس شوروی تبدیل شده بود. همو بود که اطلاعات یورچنکو رو به شوروی رسوند، خودش از یورچنکو بازجویی کرد و پناهندگی یورچنکو از همون دقایق اول به گوش شوروی رسیده بود. دیگری رابرت هنسن از ماموران اف بی آی بود.

آلدریس امس، آنالیزور برجسته‌ی سازمان سیا (توییت دوم)، مدتی پیش به جاسوس شوروی تبدیل شده بود. همو بود که اطلاعات یورچنکو رو به شوروی رسوند، خودش از یورچنکو بازجویی کرد و پناهندگی یورچنکو از همون دقایق اول به گوش شوروی رسیده بود. دیگری رابرت هنسن از ماموران اف بی آی بود.

با محافظ رفتن بیرون به سمت یک فروشگاه، اونجا یه تیغ ریش تراش خرید با یک کلاه. یورچنکو سبیل کت و کلفتی داشت و ظاهرا برای اون بوده. تو فروشگاه برای چند لحظه تماس گرفت با جایی و سپس به محافظش گفت بریم رستوران فرانسوی یه چیزی بخوریم.

سر میز شام پس از سفارش غذا از محافظش پرسید آمریکا با پناهنده‌هایی که بخوان فرار کنن چیکار میکنه؟ بهشون شلیک میکنه؟ ماموره گفت نه اینجا این مدلی نیست. یورچنکو گفت: من رفتم، خداحافظ. اگه برنگشتم، تقصیر تو نیست. از در رستوران بیرون رفت و مامور دنبالش نرفت.

------
@friedrish