⁠ماجرای هیرو اونودا سرباز ژاپنی. ------------. قسمت اول

⁠ماجرای هیرو اونودا سرباز ژاپنی. ------------. قسمت اول

ماجرای هیرو اونودا سرباز ژاپنی
------------
قسمت اول

⁣فرمانده ژاپنی‌ها به هیرو اونودا گفته بود:«جنگ شاید سه سال طول بکشه، یا پنج ساله. ولی هرچقدر طول بکشه در آخر ما میایم دنبالت. در موقعیتت بمون و تا آخر بجنگ». اونودا گفت چشم، جنگ همون سال تموم شد ولی اونودا ۳۰ سال تو پستش موند با این فکر که جنگ تموم نشده.

⁣سال ۱۹۴۴، نزدیکای پایان جنگ جهانی دوم، اونودا به فیلیپین منتقل میشه. این منطقه رو ژاپن اشغال کرده بود و نیروهای آمریکایی همراه با مردم خود فیلیپین جنگی رو با ژاپن شروع کرده بودن که منطقه رو پس بگیرن.

⁣اونودا دستور داشت که تحت هیچ شرایطی تسلیم نشه و در شرایط ناگذیر، خودکشی کنه. با توجه به عرقی که به کشورش داشت، در پستش موند. حملات آمریکایی‌ها از زمین و آسمان شروع شد و همه نیروهای یگان اونودا کشته شدن و فقط چهار نفر باقی موندن. اونودا و سه همرزم دیگه.

⁣اونودا که فرمانده این یگان بود، به این سه نفر دستور داد که موقعیتشون رو به بالای تپه‌ها و میان جنگل ببرن. در اکتبر سال ۱۹۴۵ در منطقه بروشورهایی رو پخش کردن (و عمدتا با هواپیما میریختن پایین) که روش نوشته بود:«جنگ تمام شد. از تپه‌ها بیاید پایین».


⁣خیلی از سربازان ژاپنی در جنگل‌ها قایم شده بودن و بخاطر همین این بروشورها رو از آسمون میریختن رو اون مناطق. اونودا و دوستاش که این برگه‌ها دستشون رسیده بود زیر و روش کردن و به این نتیجه رسیدن که اینا جعلیه، کار پروپاگندای نیروهای متفقینه. میخواین با اینا ما رو بکشن پایین.

⁣چهار سال پس از این قایم شدن، یعنی سال ۱۹۴۹، یکی از سربازا که خسته میشه میاد پایین و خودش رو به نیروهای فیلیپین تسلیم میکنه. بقیه که از این حرکت وحشت کرده بودن که مبادا جاشون لو بره، زندگی محتاط‌تری رو پیش گرفتن.

⁣سال ۱۹۵۰ باز هواپیما میاد رو منطقه کلی عکس و نامه از خانواده‌هاشون میریزه پایین رو جنگل که تسلیم بشید؛ جنگ تموم شده. بیاین پایین از کوه‌ها. اونودا و دو دوست باقیمونده‌ش باز طی بررسی‌های موشکافانه به این نتیجه میرسن که نه، بازم اینا جعلیه، اینا همه‌ش تبلیغات دشمنه.

⁣طی سالهای اولیه‌ی ۱۹۵۰ هر دو دوست اونودا طی درگیری با پلیس‌های محلی اون منطقه کشته میشن. فقط اونودا می‌مونه که تغذیه‌ش میشه موز و نارگیل و برنجی که از زمین‌های اطراف اون منطقه گیر میاورد. اونودا تک و تنها در اون جنگل، اسلحه به بغل، سه دهه این شکلی زندگی میکنه.

⁣طی این سه دهه حدود سی نفر از کشاورزای محلی رو هم می‌کشه با خیال اینکه اینا نیروهای جاسوس یا نظامی فیلیپین هستن. با توجه به اینکه تمرینات ویژه دیده بود، دزدکی به اطراف سرک میکشید و از محصولات کشاورزها می‌دزدید که زنده بمونه و تو این مسیرا بود که این تیراندازی‌ها رخ میداد.

⁣اسم اونودا طی این سالها در لیست مرده‌ها قرار میگره. اما یک جوان ژاپنی به اسم نوریو سوزوکی سال ۱۹۷۴، یعنی ۲۹ سال بعد، کنجکاو میشه بره تو اون جنگل‌ها دنبالش بگرده. پس از چند روز گشت و گذار بالاخره اونودا رو می‌بینه.

⁣اونودا که بعدا به این جوون میگفت هیپی (بخاطر مدل موهاش که نشون دهنده‌ی این بود دنیا چقدر عوض شده)، با این سوزوکی دوست شد. سوزوکی بهش گفت حاجی بیا پایین، جنگ سی ساله تموم شده. دنیا عوض شده، اصلا همه چی تغییر کرده. جنگ چی و کشک چی.

⁣حالا جالبه بدونین که اونودا بازم ول کن نبود. میگفت من قبول نمیکنم مگر اینکه مقام نظامی بالارده‌ای شخصا بیاد و این حرف رو از زبون خودش بشنوم. سوزوکی هم که از پایین آوردن اونودا از کوهها ناامید میشه، چند تا عکس میگیره ازش و برمیگرده ژاپن.


------
@friedrish