⁠⁣تئاتر خیابانی پلیس برای اعتراف گیری از یک متهم. ---------------------

⁠⁣تئاتر خیابانی پلیس برای اعتراف گیری از یک متهم. ---------------------

⁣تئاتر خیابانی پلیس برای اعتراف گیری از یک متهم
---------------------
قسمت سوم و آخر


⁣مستر بیگ آدم هیکلی و قد بلندی بود. قیافه‌ی ترسناکی هم داشت. آلن از این میترسید که بیاد این دو نفر رو که شاهد این ماجرا بودن رو بکشه. مستر بیگ گفت ببینید، شما شاهد بودین که من یک قتل انجام دادم. و ممکنه برین من رو لو بدین. پس کسی از این در بیرون نمیره تا اینکه شما هم ⁣هرکدوم به چیزی اعتراف کنین. من باید از شما هم آتو داشته باشم که اگر فردا چیزی رو لو دادین منم بتونم شما رو لو بدم. اسکینر که به ظاهر ترسیده بود و خوب نقش بازی میکرد گفت حقیقتش من یه بار دوست دخترمو از رفتن به زندان نجات دادم. مست بود و تو تصادف بغل دستیش مرد. من جاشو عوض کردم.

⁣مستر بیگ با قبول کردن این ماجرا به اسکینر گفت خب تو برو بیرون. نوبت آلن شد. مستر بیگ که با یه چاقوی بزرگ تو اتاق مانور میداد، به آلن گفت نوبت توئه. یا اعتراف میکنی به یک کار مهم در زندگیت یا اینکه همینجا چالت میکنم. آلن عاقبت پس از دو سال اعتراف کرد که ⁣سی سال پیش برای گرفتن علف رفتیم به فلان خونه. من علف‌ها رو ورداشتم و دوستم دیوید ماندر اون زن رو با اسلحه‌ی من کشت. (توجه دارین که بازم به قتل اعتراف نکرده). مستر بیگ بیخیالش شد و اون شب رفت. آلن پیش خودش فکر کرد که این اتهام سنگینیه که به دوستش زده.

⁣یکی دو روز بعد اسکینر و مستر بیگ رو صدا کرد و بهشون گفت راستش من اون زن رو کشتم و یک کیلو هم علف ورداشتم اون شب. (در حالی که اون شب ۱۷۹ گرم علف دزدیده شده بود). پرونده این کیس پیچیده شد بود. اعتراف کرده بود آلن ولی جزئیاتش دقیق نبود.

⁣آلن رو دوباره میبرن دادگاه ولی قاضی در آخر حکم میده که پلیس زیاده روی کرده و اعتراف آلن تحت فشار و فریب گرفته شده که موثق نیست. آلن که از این ماجرا باخبر شد که فریب خورده، اینبار خودش شکایت کرد از اونا به جرم فریب و اعاده حیثیت.

⁣نهایتا در سال ۲۰۱۴ این کیس دوباره به علت وجود شواهد ناکافی مختومه میشه. آلن آزاد میگرده و پلیسا هم بخاطر حفاظتی که داشتن تونستن از زیر شکایت آلن قصر در برن. نهایتا قضیه این شد که همه میدونن آلن اون زن رو کشته ولی هیچوقت نتونستن ثابتش کنن.

لینک منبع این گزارش
------
@friedrish