⁠سرقت قرن در هلند. ----. بخش اول …⁣ساعت چهار و نیم صبحی در سال ۲۰۱۲ گوشی جان مورر زنگ خورد

⁠سرقت قرن در هلند. ----. بخش اول …⁣ساعت چهار و نیم صبحی در سال ۲۰۱۲ گوشی جان مورر زنگ خورد

سرقت قرن در هلند
----
بخش اول


⁣ساعت چهار و نیم صبحی در سال ۲۰۱۲ گوشی جان مورر زنگ خورد. مورر مدیر یک گالری هنری بزرگ در روتردام بود. تلفن خونه‌ش هم به صدا در اومد. دید شماره‌ی یکی از همکاراش در گالریه و بهش زنگ زد. چی شده؟ همکارش گفت ظاهرا از گالری دزدی شده. خودت رو سریع برسون.

⁣نیم ساعت بعد مورر به گالری رسید و همراه با دو نگهبان وارد سالن شد. آلارم به صدا در اومده بود ولی هرجا رو نگاه می‌کردن چیز مشکوکی نمی‌دیدن. همه تابلوها سر جاش بود. طی گشت و گذار در یکی از راهروها اما متوجه شدن هفت جای خالی روی دیوار وجود داره.

⁣این گالری به اسم Kunsthal بطور سنتی اداره میشه. از خودش چیزی نداره و هر سال از سراسر دنیا آثار هنری رو قرض می‌گیره و اونجا برای مدتی نمایش میده. شبها نگهبان فیزیکی نداره و توسط دوربین نظارت میشه. اما برای سالها آثار هنری برجسته‌ای رو به مردم نشون داده بوده.

⁣پس از به صدا در اومدن آلارم، شرکت پشتیبانی سیستم نظارتی در عرض ۱۱ دقیقه به محل میرسن. پلیس اما فقط ۵ دقیقه طول می‌کشه تا خودشون رو به اونجا برسونن. اما اثری از کسی نبود. حدس میزنن شاید آلارم اشتباه به صدا در اومده باشه. هیچ نشانی از ورود نبود تا اینکه با دیوار خالی مواجه شدند.

⁣کارمندای گالری رو صدا می‌زنن برای شناسایی آثار گمشده. مشخص میشه که هفت اثر از پیکاسو، مونه، گوگن، فروید، میخر، ماتیس و هان رو دزدین اونم در عرض سه چهار دقیقه! عملیاتی حیرت‌انگیز و سریع که کسی باورش نمی‌شد. ارزش آثار چقدر بود؟ تا حدود ۳۰۰ میلیون یورو در بازار قیمت‌گذاری می‌شد.

⁣برگردیم چند روز قبل: دو جوان بیست و چند ساله‌ی رومانیایی همراه با دوست دخترهاشون وارد هلند می‌شن به امید یافتن کار و البته دزدی. دخترها کارشون روسپی‌گری بود و البته به دوست پسرهاشون هم در دزدی کمک می‌کردن. در جستجوی محل مناسبی برای دزدی، گوگل مپ رو باز می‌کنن و سرچ می‌کنن «موزه».

⁣خیلی اتفاقی گوگل این گالری رو پیشنهاد میده. برای چند روز با لباسهای شیک و دست در جیب همراه با دخترها، وارد گالری می‌شن و همه چیز رو بررسی می‌کنن. می‌بینن همه چی خوبه و نقاشی‌ها هم سبک و قابل حمل هستند. زنگ میزنن به دوستی به اسم آدریان ۲۰ ساله که سرعت کار رو ببرن بالا.

⁣چندین بار به موزه مراجعه می‌کنن. لباس ورزشی می‌پوشن و دور تا دور موزه رو برای بازدید محیطی همچون دونده‌ها می‌دون. این گالری رو که شبیه به یک هزارتو با کلی راهرو هست رو کلا حفظ می‌شن. یاد می‌گیرن که کدوم نقاشی‌ها ارزش بیشتری داره که اونا رو ببرن.

⁣طی این بازدیدها متوجه یک درب خروج اضطراری برای مواقع آتش سوزی می‌شن. می‌فهمن که در رو هم از داخل هم خارج خیلی راحت میشه باز کرد و دوربینی هم اونجا نیست. همون در برای ورود در نظر می‌گیرن. می‌بینن که شبها نگهبان نداره و جز دوربین کسی اونجا نیست.

⁣چند تا سیم کارت نو می‌خرن. کیسه‌های بزرگی تهیه می‌کنن برای حمل تابلوها. لباسهای تیره برای اینکه در تاریکی شب دیده نشن و وسایلی که برای باز کردن درب نیازه. دوشنبه شبی رو برای ورود انتخاب می‌کنن که هوا ابری و بارونیه و طبیعتا دید آدم کمتر میشه.

⁣درب خروج اضطراری دو تا قفل داشت: یکی قفل الکترونیکی و دیگری قفل مکانیکی. هنگام آتش سوزی، قفل الکترونیکی غیرفعال و خودکار باز میشه. قفل مکانیکی رو هم میشه از داخل باز کرد. اما همه اینها منوط به این نکته‌ست که آدم در ساختمون باشه که توسط یک سیستم هوشمند بررسی میشه.

⁣اینکه چطور قفل الکترونیکی رو غیرفعال کردن هنوز یک رازه. پلیس گفته ظاهرا سیستم رو می‌شناختن. این دو پسر رومانیایی پس از غیرفعال کردن این قفل، با مهارت‌هایی که در رابطه با قفل‌های مکانیکی داشتن تونستن اون رو هم از بیرون باز کنن. این اولین دزدی‌شون نبود و بارها قفل باز کرده بودن.

⁣پس از باز کردن در، در ساعت ۳:۱۶ دقیقه‌ی صبح، در عرض ۲ دقیقه و ۴۸ ثانیه تابلوها رو جمع کردن و برگشتن داخل ماشین که دوست دیگرشون پشت رل نشسته بود. آلام به محض برداشتن اولین تابلو به صدا در اومده بود و فقط ۳ دقیقه لازم بود تا از محل دور بشن. پلیس پس از ۵ دقیقه رسید. ۲ دقیقه دیرتر.

⁣تصمیم اولیه اینه که برگردن خونه‌ی یکی از پسرها به اسم رادو. صبح همان روز دزدی خبرهای این گالری به تیتر اول سرتاسر هلند و حتی اروپا تبدیل میشه. آثاری بزرگ و گران‌قیمت که بعضی از اونها از کلکسیونرهای شخصی به امانت گرفته شده بود.

خواندن بخش دوم

------
@friedrish